میگه:این خانم یه دستورای آشپزی جالبی میده!

دنده رو جا میزنم میگم:برای همین انقدر معطل کردی؟

_ترکن.تبریزین!

از دهنم میپره با یه لبخند میگم:عزیزم:)

یکم بعد باز میگم:اینجا چیکارمیکنن؟

_حالا دیگه!روزگار کشوندشون اینجا!بچه هاش اینجا عروس و داماد شدن

میرم تو فکر..

زیر لب زمزمه میکنم..روزگار....


+نظرات بدون تایید نمایش داده میشوند!شایدم جواب داده نشدند:)ببخشایید!