حتی یه حس عارفانه هم بهم دست نمیده قلم دست بگیرم

البته خیلی اشتیاقیم ندارم:|

حتی یه حس خشک و خالیم بهم دست نمیده که بیتی خطی جمله ای وصف حالم باشه تا بزارم

اصلا کلا هیچ حسی ندارم..

امروز همسایمون اومد گفتم دکتر اینارو داده اینم تا میخورم تا اخر شب عین معتادایی که یه هفتست بهشون نرسیده

فقط خمیازه میکشم:|

گفت اره این قرصش اینجوریه

کفشارو تکمیل کردم خوب شدن به بعضیا قول دادم عکسش بزارم خب میزارم:|

ببینید ببینید باز:|

دکمه هایی که زدم دارید^_~

امشب اومدم موهای خاله شنیون کنم ننشست رو صندلی منم رو زانو نشسته بودم خسته شده بود

یه اصطلاحی هست که مربیمون یبار به کارای سرسریمون گفت، میگه:تف مال

دقیقا وضع امشب من رو موهای خاله بود:|

امشب چقدررر تنبلیم میکنه که:|

خوبه هیچ حسی نداشتما والا