1

یکشنبه تصمیم گرفتم حرکات متنوع کارکنم..برای همین شب قبلش کلی تمرین کردم ولی اصلاحواسم به سن خانما نبود!

فرداش شروع کردم به گرم کردن خیلیم شلوغ بود..

اما یه حرکت تند رفتم که فهمیدم و عذرخواهی کردم..

داشتم حرکات معمولی و مناسب میرفتم که یکی از خانمای جوون باشگاه(جوون یعنی نزدیک40)شروع کرد به عیب گرفتن از حرکات که با کلی زحمت اماده کرده بودم وکاری کرد که اصلا بهشون نرسیدم..خلاصه گیرداد همه ساکت شده بودن وانگاردلشون برام سوخته بود(من بچه ترین عضو اونجام اونجا حتی خیلی ها بچه هاشون ازمن بزرگ ترن)

اولش کم اوردم..و عصبی شدم یه ان گفتم برم بیرون بگم بیا خودت گرم کن اما دیدم باید کلاس داری یادبگیرم وپیش میاد..

گفتم باشه اما تمام مدت مچاله بود...

براهمین مدل گرم کردن کلا عوض کردم..

حالم خوب نیست اما نمیخوام ضعف نشون بدم یاعقب نشینی کنم..منتظرم برم و فرداحتما گرم کنم!حتی با این حالم!

خوابم نمیبره و همش شیوه گرم کردنم وترتیب حرکات مرور میکنم ناخوداگاه.دعام میکنید؟:)


2

هما:سمیرا فردا کلاس برگزار نمیشه!ماهم نمیریم

من:اا چرا؟من ناهار رزرو کردم!:|

_عه؟همایون نیست ما نمیرین

+امروز بود که نمیشه بریم؟؟

_گفته فردانیست!

+خب شاید دروغ باشه

_بیادم کاری نمیکنه ربع ساعت حرف میزنه میره،حوصله داری؟

+نه حوصله ندارم ناهار دارم:|

_من پول جوجتو میدم اع:|

+مطمئن نمیاد؟یعنی نریم؟

_سمیرا ترم چهاری خجالت بکش!

+هما جوجه کباب رزرو کردم میفهمیییی؟جوجه کباب😂

_برو اصلا بخور مسموم شی راحت شم از دستت:|


3

دوستم گفت کلاس دانش بیا بریم سرکلاس باما

استاد:کیا متاهلن؟

همه ساکت

_کسی نامزد داره؟

همه ساکت

_دوست پسرم ندارین؟

+نه😒😒

_واقعا؟چقدر بدبختین!من الان میرم میگم با اینا کلاس برنمیدارم حذف میکنم

:|


4

تاکسی اومدم سوارشم(تاکسی گرفتنای منم داستان شده:|)دیدم نمیتونم نصفم بیرونه:|خانم کناریمم انگار جانداره بره..

برگشتم نگاه پسری که نشسته بود اونطرف کردم

خیلی و اروم و ملیح گفتم:ببخشید آقا؟

گفت:جانم خانم؟؟

من:|جونت دراد!(تودلم گفتم)

+لطفا جمع تر بشینید!بچسب به در!

هیچی تا اخر مسیر جا باز شد-_-