1


با مامان رفتیم استخر!هرکار کرد شنا کنم موفق نشد!
اخرشم هربار میرفت زیر آب چهار زانو مینشستم ملت درحال دست پا زدن نگاه میکردم:))))هرکی منو میدید که زیر آب یه دستم به دماغم یه دستم به میله خیلی شیک نشستم خنده کنان کلر و اب میبلعید و میومد بالا بایه ته مایه ی فحش و سرفه ای میخندید!
مامان امروز بهم گفت فرهنگ استخر نداری دیگه نمیارمت:|


2

امروز رفتم دانشگاه انقققققدر قیافه جدید توشه معذبی:|

داشتم میرفتم سه تاپسره از دور میومدن نگام میکردن!
منم خیلی بی تفاوت طور داشتم رد میشدم و البته تو ذهنم تحلیل میکردم!
خلاصه خیلی خانم و متشخص ازکنارشون رد شدم!
عاغا رد شدم یهو یکیشون به دوستش گفت:بابا این ورودی های جدید چقدرررر بچن:|
بیشعورا:|به موی سپیدم قسم:|


3

ورودی های جدید با مامان باباشون اومده بودن!اونوقت من اول دبستان مامانم گذاشتتم دم مدرسه رفت!ظهرم سرویسم نیومد هیچکس نیومد دنبالم،:|
دبستانم که بودم یه شب ساعت7کلاسم تموم شد قرار بود مامان دوستم بیاد دنبالمون نیومد،ما تا ساعت9تو خیابون حیرون بودیم کسی یادمون نکرد:|