اینکه من وقتی یه متن تایپ میکنم غالبا اشتباه تایپی داره..

یا اینکه وقتی میرم تا به یک نفر چیزی بگم اما بعد چند دقیقه در حالی که نگفتم منتظر جوابم..

اینکه برای کاری میام بالا یا میرم سراغ گوشی و بعد یادم ننمیاد چیکار داشتم!

اینکه گاهی یه سوال معمولی بی اهمیت گاهی بارها میپرسم و یادم میره 

یا اینکه وقتی چیزیو میگم اگر مدتی بگذره شاید یک ربع بیست دقیقه و فرد جوابمو بده باید فکر کنم تا بفهمم چرا این حرف زده و من چی گفتم!

اینکه اغلب اوقات آدم قوی و محکمیم و بعضی روز ها به شدت دلنازک و شکننده میشم..

ابنکه همه میگن ادمی نیستی که صفرو صد داشته باشی و همیشه منطقی و نرمال رفتار میکنی!

اینکه غالبا نه چیزی اونقدر خوشحال کننده و طنزه که غش غش بخندم و نه اونقدر بد که بهمم بریزه،

اما گاهی توی به لحظه با یه عبارت ندایی مثل صدا زدنم یا اینکه یکی لمسم میکنه تا حواسمو جمع خودش بکنه حس میکنم طوفانی میشم و بهم میریزم دقیقا شبیه یه شوک عصبی به یه ادم موجی


همه ی اینا گاهی خیلی برام نگران کننده است..من خوشحالما،ادم افسرده یا ناامیدی نیستم..اما برای خودم نگران میشم گاهی..خیلی!و به خودم دلداری میدم میگم آروم باش دختر چیزی نیست از مشغله است.و بعد دلم میخواد به مدفون ترین بعد احساسیم فکر کنم،مثل عشق مثل دوست داشتن،نه که بخوام و خواهان باشم نه فقط فکر کنم تا یکم ذهنم خلوت شه،تا یکم دور شم و به احساساتی که توی ذهنم خیالی نقش بسته شدن جوری که انگار هیچوقت واقعی نیستن فکر کنم..تا نمیدونم،تا اروم شم و ..نمیدونم