1

دیروز با مامان رفتیم...

 همش یادم میره این کلمه ی اداره رو هان:|

داشتم میگفتم رفتیم اداره یه اقایی جلو تر از من اومده بود...خانمه گفت آقا هشت تا درس افتادی:|

اونم خیلی ریلکس گفت بله اسمشون گفت روانشناسی ...

یهو پسره حق به جانب پرید گفت این چه درسیه اخه چیزی نبود که همش 6صفحه بود

خانم گفت آقای محترم تو از6 صفحه گرفتی 8😁😁وای من پاشیده بودم اون پشت،هی لبامو میجویدم نترکم


2

رفتم پیش خانمه گفتم استاد جیم تماس گرفت؟اخه من همه نمره عام 19.5یا20بودن،گفت آره ببین من نمیتونم نمره بدم ولی دوست دارم کمکت کنم،بخوون بیا ازت نمره بگیرم(یعنی ببین میخوام بهت نمره بدم ولی مثلا خیلی قانونمندم بیا امتحان بده که بگم االکی نمره ندادم)

گفتم نمیشه من برگمو ببینم؟

یکم نگام کرد بعد به افق خیره شد

احتمالا داشت فکر میکردم کهه باید از جاش پاشه بره کجا برگه منو پیدا کنه بیاد دوباره اوووووه😁😁

یهو از افق دراومد گفت:میخوای ببینی چی بشه؟بیا امتحان بده😁😁

میخواستم خدایی چقدر تو خسته ای😁


3

مربی میگفت سالن منشی تمیز نمیکنه..

تو دلم گفتم بهش بگم من روزایی که کلاس دارم میام سالنارو تمیز میکنم برق میندازم شهریه نگیره ازم..

والا کار کردن که عار نیست..زحمت میکشی!

خدا دست همه ما جوونارو بگیره که همه گیرامون ختم میشه به بی پولی