1
من معتاد گوشیمم اونم بخاطر بیان در اصل،اون شب که مریم اومده بود،هیئتم اومد
مریم میدونی من معتاد بیان شدم،عادتمه گوشی دستم باشه،بعد همش فکر میکنم بقیه میگن داره با دوست پسرش اس ام اس بازی میکنه
_آره الان فکر میکنن داریم به پسره پیام میدیم میگیم اا من دیدمت توهم منو دیدی؟
:|


2
یه سوال دارم..توی این مراسما این بچه ها انقدر آب میخورن،نمیترکن؟
د لامذهب چی میخوای ازین کلمن بدبخت:|


3
چندشب پیش تو اوج خستگی و موهای همچنان نم دار و سردردصدای خرش  خرشی از خواب بیدارم کرد
بعد که ترسیدم پا شدم نور انداختم.دیدم بیست سانت اونور ترم رو سرامیکا یه سوسک چپه شده،ازین چندشا،
هیچی رفتم رو مبل.ولی تا6 صبح ذهنم درگیر بود که این سوسکه از کدوم طرف اومده،یعنی از روموهای نازنینم رد شده؟:|


4
به دختردایی میگم داداشت چیزیش شده؟جدیدا خیلی معذبه
میگه:هرچی فکر میکنم الف جا برای معذب تر تر شدنش نداشت!لامصب این همش معذبه😁😁
مامان چندتا تیکه ازین پاستیل مانندا گرفته بود داد به همه،یادش اومد به الف نداده،از من نصفش تو دهنم بود که مامانم گفت نصفش کن نصفش بدم الف تو اتاقه حواسم بهش نبود:|گناه داره:|
هیچی نصفه درش اوردم رد دندونامو با کارد بریدم:|دادم برد داد خورد:/
یعنی بفهمه چه حسی بهش دست میده؟:|بنظرم نفهمه بهتره


+یجور ناجوری ذهنم بهم ریخته،حالم خوبه ها!وای انگار یکی داره تمام فایلای مغزمو شخم میزنه!