1
یعنی هنوز به عمرم مردی ندیدم که بتونه درست از آرایه تمثیل و تشبیه استفاده کنه..
میان برات مثال بزنن یه چیزایی رو به یه چیزی تشبیه میکنن یا مثال میزنن که میخوای یا خودتو خفه کنی یا اونارو..
اگر ناتوانی در هر کاری یه نوع نقص حساب میشد 
باید بهتون میگفتم آقایون در مثال زدن فلج مغزین:|
#مثال_نزدید_جان_عزیزتان

2

بابا یه قانونی داره قانون 5 درصد،
طبق این قانونش 5%از درامد یا سودشو بطور ثابت تحت هر شرایطی برای کار خیر صدقه میزاره..(جدا از یه سری موارد دیگه)
بعد این چندوقت که من یه ذره دارم پول در میارم بهم گفته یادت باشه اون قانون 5درصد یادت نره..
یه حساب سر انگشتی کردم،320 وسیله خریدم، از چندتا مشتری که داشتم رو هم 140تومن گرفتم (میشد بیشتر گرفت مامانم هی میگه دندون گردی نکن😒بزار مشتری شن،منم به حساب اینکه دارم دون میپاشم بهم عادت کنن قبول کردم:|)
23تومن سر یه کار دیگه ضرر کردم..
خب اگه 200%درامدمم بابام بهم بده باز تو خرج دانشگاه و غذا میمونم:|
به بابام میگم الان من بیش از هرکسی مستحق اون5%مازاد بر پول تو جیبیمم:|

#پولکی


3

قبلا بهتون گفته بودم که چه علاقه ای به ظروف مس نقره قلم زنی شده دارم،و تنها چیزیه که اصرار داشتم مامان 5/6تا تیکه اشو بخره برام!
یبار که مامان میخواست بره یکی ازین فامیلای فضولمون میاد و خودشو میندازه با مامان میرن و مامان قندون میخره..
چند ماه بعد دختر عمم اومدم خونمون گفت سمیرا جهازات کجان؟
من:جهاز؟؟؟
آره کجان میخوام ببینمشون
من:من جهاز ندارم،کی گفته جهاز دارم؟
آزاده اون شب مهمونی اومده بودن خونمون همه بودن خیلی تعریف کرد گفت سمیرا جهازاش انقدر خوشکل و گرونن یه قندونش فقط اینجوریه و...😶😑
من پوکر تو افق محو شدم گفتم باریک الله آزاده😶
یعنی از یه قندون چی به کجا کشید:|
#امان_از_آدمای_بیکار_حراف

4

چندشب پیش که عروسی دختر همسایه بودو دیروز سومش
دیشب یه مهمون اومده بودن خونمون من که از مراسم سوم اومده بودم و خسته نشسته بودم یهو پرسید تو درستش کردی؟آفرین..عروسیش خوب بود؟
گفتم: آره
گفت بیا بشین کنارم تعریف کن!
تو دلم گفتم به تو چه!غیر از یکی دوبار دیدنشون چه ارتباطی باهاشون داری؟
+چیزی ندارم بگم ،خوب بود دیگه!
_چندتا برادر شوهر داشت چندسالشون بود؟مادرشوهره چی؟
شاید باورتون نشه خانواده داماد پنجره خونشون روبه روی پنجره اتاق منه!ولی من نه هیچوقت پشت پنجره میرفتم و نه اینارو بعد این همه سال تا مراسم عقد دیده بودم که حتی اسم و سنم بدونم:|
+3تا نمیدونم😑
_لباسش چطور بود؟چقدر کادو جمع شد؟
هرچی فکر کردم هرچی فکر کردم یادم نیومد لباسش چه شکلی بود اصلا دقت نکردم،و هرسوال دیگه ای که پرسید،دیگه خودمم داشتم شک میکردم تو عروسی بودم یانه:|حتی وقتی فاطمه اومده بود درستش کنم تا مامانم نگفت انگشترت قشنگه متوجه انگشتر نشده بودم،یا تا وقتی که سرویسشو نداد تا بپوشم
دیگه خانم مهمونمون کلافه شده بود گفت:خیلی خب پاشوبرو😶
احتمالا تو دلشم فحشم داده:|
#گویا_وی_همیشه_در_هپروت_است
#مثل_وی_نباشید