حساسیت گرفته ام به این صدای لعنتی..

چلیک..

جوانکی عریضه مینویسد برای آقا اما..

مهرحرم میگذارد کنارش برای زیباترشدن و..

چلیک..

روبه روی ضریح خانومی باژست های مختلف عکس می اندازد..

چلیک..

همین الان که مینویسم صدای مکررش عصبانیتم راتشدید میکند..

چلیک..

ازهمین نزدیکی صدای زنی بغض آلود می آید..

"من دیگه به اون جهنم برنمیگردم.خسته شدم"

کمی بعد بابغضی که کم کم میشکند..

"الو توروخدا تو دیگه دست ازسرم بردار..دیگه بریدم میرم فرودگاه"

ورفت..

صدای دخترجوانی ازروبه رویم می آید

"آقای هاشمی من یه دختر تنهام میفهمی؟؟ به امام رضا این پولا خوردن نداره..

آن یکی گریه میکند..

یکی دیگر مریض جواب کرده دارد اشک میریزد..

چلیک..

چادر رنگی کج شده اش را عقب تر میکشد..

مانتویش از همان هاست که ازشکم به پایین باز میشود وانگار برای نمایش همین هم دوخته شده! وشلوار تنگ کرم که کامل قابل دیدن است..

لب هایی غرق رژ و..

چلیک..

صدای گریه می آید..

یکی با خشم حرف میزند..

یکی با بغض..

یکی حتی دیگرنای حرف زدن ندارد..فقط گریه می کند..

ومن باز این دردکهنه را حس میکنم..

درد معده ای که یادآور تلخی این سال هاست..

صداها بجای گوش قلبم را نشان رفته اندو من مینویسم..

وصلوات شمار کنار دستم که انگار میگوید..

هی فلانی خجالت نمیکشی؟ برای که ام یجیب میخوانی؟

این ها هرکدام ازتو دعالازم ترند..

آن دخترک گریان..

این زن بریده .

جوانک غرق در پوچی که حتی با چادر رنگی هم سرتاپایش درنمایش است..

چلیک..

آه خدا..

الهی ان کنت غیر مستأهل لرحمتک "فأنت اهل ان تجود علی بفضل سعتک"