1
چندوقت پیش یک ریکوإست اومد برای پیج شخصیم به اسم زهرا.پ فامیلشو که خوندم گفتم اا اینکه همون پ خودمونه و اکسپت کردم،چیزی نگذشت که پست گذاشت بچه هام،منکه فکم افتاده بود پایین
رفتم دایرکت نوشتم:آقا مگه تو زهرا.پ نیستی؟تو بچه داری؟بعد یکم محاسبه کردم از زمان کنکور دیدم نه نمیشه.از دوستمم پرسیدم جریان گفتم گفت خااک این خواهرشه دندون پزشکه!رفتم نوشتم:اهان شما خواهرشی میگم هرچی حساب میکنم ممکن نیست😁
دیروز داشتم با خودم فکر میکردم یهو یادم اومد این پ اصلا اسمش زهرا نبود که الهه بود:|


2
یه بنده خدایی از آشناهامون هفته پیش براش خواستگار اومد و بله هم دادن شب باباش گفت میخوای شماره پسرروبدم بزنی توگوشیت؟که گفت نه دوست ندارم تا وقتی محرم نشدیم باهاش ارتباط داشته باشم!
من که از همه چیش خبر داشتم ابرویی بالا انداختم که خواهرش یهو وسط جمع برداشت گفت:نه که تو خیلیم اعتقاد داری به این چیزا!
منو میگیدا مرده بودم از خنده!


3
فردا شبش نامزدش اومدخیلی مودبانه گفت شمارمو میگم بزنید داشته باشید،پسره داشت میگفت اینم گوشی دستش
هنوز پسره داشت شمارشو میداد این میس انداخت رو گوشیش😂😁یه وضعی بود نمیدونید


4
اومدیم طبقه پایین که یک اتاق کمه،داداش بخاطر اینکه اتاق پایین شش دانگ برا خودش باشه،یک ماهه داره به خانواده میگه:بالاخره که چی باید عروسش کنید دیگه!جا کمه بدین به یکی از همینا بره دیگه:|
ادم فروش بوووق!
هیچی دیگه میرم بالا تو اتاقم لباس عوض میکنم کتابی چیزی میارم پایین یک گوشه پذیرایی اتراق میکنم،شبم همونجا درو پنجره رو باز میکنم در هووای خنک بهاری میخوابم:|خیلیم عالی،من که دوست دارم-_-