بانو آنشرلی یه مسابقه راه انداختن به قول جناب غمی!البته بدون جایزه:دی

و دعوت کردن که بلاگرا بیان و در این مسابقه گویندگی شرکت کنند تا شاید کمی از رکود و کسالت تابستون فاصله بگیریم(نقل از خود جناب غمی:دی)

من تو فکر گذاشتن صدام بودم که این دعوت نامه رو خوندم! تصمیم گرفتم با یک تیر چند نشون بزنم:دی ولی با این تفاوت که یکم تغییر دادم توی این طرح..

هم یه هدیه روحانی باشه!هم روایتی از کتاب زیبای خاک های نرم کوشک یا به نوعی معرفی کتاب!هم شرکت در مسابقه:)

صدام اولش با حرص دقیقا:دی چون5/6بار خوندم هربار یا تلفن زنگ میزد یا صدای بازی  و تلویزیون نایلون و...:|میومد!

یه بنده خدایی هم نشسته بود داشت صیغه بلعت در همون لحظه صرف میکرد:دی

 

خلاصه این شما اینم صوت:دی.بعضی جاها تپق زدم میدونم:دی(تپق دیگه؟؟:|)