۰•●کـاغـذ سفــید●•۰

You are ENOUGH!

خوشحالی..



خوشحالی یعنی:

جای انگشت خدا روی لپات باشه ^_^



+پیام آقای برادر به من:دی

+عکس هم خودمانیم:)باز خوبه این همه چال و چوله تو زندگیمونه,یکیشم رو لوپمون:)

  • ۸ پسندیدم:)
  • ۱۷ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • دوشنبه ۳ مهر ۹۶

    کلمات



    لعنت به وقتی که حتی کلمات ناتوانن...

  • ۶ پسندیدم:)
  • ۱۳ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • يكشنبه ۲ مهر ۹۶

    روزنوشت طور

    1

    مامانم چندوقت پیش داشت قران میخوند اخرش شروع کرد دعا کردن..

    من همونجا نشسته بودم..

    گفت:خدایا یه ادم خوب قسمتش کن..

    من:چه عجله ایه؟

    میگه:عجله؟فک نکن میگی نه هیچی نمیگم خوش به حالته ها!یه مورد خوب ودرست بیاد میدمت بری:|

    +وا خب چرا؟

    _الان پس فردا امتحانات باباته! ما داریم میریم کی باید مواظب شما باشه؟ببرت بیارت؟

    +پس بگو نگهبان و راننده آژانس میخوای:|


    #باز خوبه من خودم همه جا میرم همیشه تنها:/


    2

    خانواده به شدت مشکوکن:/

    مامان:نظرت چیه۵نفرشیم؟

    +پنج نفرشیم؟@_@

    _آره..

    +نه:|

    _وا چرا؟

    +منظورت از پنج نفر شدن چیه؟

    _تو کدومشو دوست داری؟

    +هرکدومش باشه برا من دردسرمن مخالفم:|


    مامان بابا نشستن با خودشون پچ پچ میکنن میخندن!ومیگفتن که از کدوم مسیر بیان بهتره,شب مسیر یکوب نیان و وایسن جایی

    من:کجا به سلامتی؟

    هردو زدن زیر خنده و باز مشغول حرف زدن شدن:|


    4

    امروز دانشگاه اصلا حوصله نداشتم اصلا..

    همه یجورایی بخصوص پسرا هنگ کردن!خصوصا که من دیر رسیدم همه متوجه شدن:|

    به شدت سردرد شده بودم..

    به چندنفر ازدخترا سلام کردم طبق روال قبل انگار نه انگار پسراهم هستن رفتم نشستم..

    بعدکلاسا وکلی دوندگی توی بخش!رفتم انتشارات دانشکده جزوه بگیرم بعد دادم فنر بزنن همون موقع حاج عباس اومد(قبلا تو پستای دانشگاه نوشته بودم ازش)از شدت سردرد دستمو گذاشته بودم رو پیشونیم اصلا نگاشم نکردم!حالا دختره اومده میگه نه جزوه برای این آقاست!

    هرچی میگفتم نه اصرار داشت که بده جزورو به اون:|

    دیگه اعصابم خردشد بعد کلی معطلی و سردرد جدی نگاه پسر کردم گفتم: خانوم این اقا بعد من اومده!جزوه برای منه متوجهید یا نه؟شما بعد من اومدید چرا چیزی نمیگید؟

    اونم با هول گفت:بله بله ایشونه..جزوه برای ایشونه اگر میشه برای منم بزنید فنرم بزنید!

    اینم اولین برخورد!

    ترمی که نکوست از یک مهرش پیداست!

    :|اه


    +لعنت به سردرد!

  • ۸ پسندیدم:)
  • ۱۹ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • شنبه ۱ مهر ۹۶

    وتو باور کن..


    بچه که بودم..

    یه روز توی یه مهمونی دستم رفت لای در..

    کبودشد..و خون زیرش جمع شد..

    درد داشتم..خیلی

    همه ولی داشتن نگاهم میکردن

    "+خوبی؟؟

    -خوبم خوبم..

    +درد نداری؟؟

    -نه چیزیم نیست.."

    بعد تر به گوش مامانم رسیده بود که طفل معصوم بچه فلانی مشکل داره!

    درد حس نمیکنه..درد ونمیفهمه..

    بزرگ تر شدم..

    بازم نتونستم..نتونستم بگم دردم میاد!نتونستم بگم درد دارم!

    دردم گرفت..و گفتم خوبم..

    دردم گرفت و لال شدم..

    دردم گرفت و لبخند زدم..

    انقدر که حتی مادرو پدرمم فکر کردن دردم نمیاد!

    حتی اونا..

    حتی اونا بهم گفتن این حال و روزت از بی دردیته!

    اگر میفهمیدی اگر دردت میومد این نبود وضع و حالت..

    هه

    یادمه یبار بهش گفتم"وقتی داغون بودم..وقتی حالم خراب شد هیچوقت ازم نخواه که حرف بزنم..

    اخه من بلد نیستم..

    کلمه اول هیچ کلمه دوم صدام میلرزه..ولی سومی نمیشنوی چون بغضم میترکه..هق هقم بلند میشه..

    غرورم با بغضم میشکنه..اونجوری دلم بیتاب تر میشه..

    سختت بود بگو مینویسم اونوقت با هر کلمش اشک میریزم تا تموم شه..

    ولی اگر یه روز موقع نوشتنم صدای گریمو شنیدی بدون دیگه حتی برای نگه داشتن غرورمم جون ندارم"

    سمیرا همیشه همینه..

    دردش که اومد..دلش که شکست صداش درنمیاد!

    داد نمیزنه.. گلایه نمیکنه..

    ولی دردش میاد..باور کن دردش میاد..

    خدا باور کن دردش میاد..تو حداقل باور کن..



    +خوبم:)نمیدونم فقط دلم خواست اینو بنویسم..


  • ۱۰ پسندیدم:)
  • ۱۰ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • چهارشنبه ۲۹ شهریور ۹۶

    موقت,

    عین توپ دارن پاس کاریم میکنن!

    کاش یه چیزی میخوردم..

    چقدرمتنفرم از کاغذبازی...



    اینجا

    Bahonar uni of kerman:|

  • ۶ پسندیدم:)
  • ۱۳ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • چهارشنبه ۲۹ شهریور ۹۶

    شب نوشت:|

    1

    دلگیرم..

    مثل خودم..

    دلم گرفته!مثل دخترکی با کلی نقشه اومده خرید..

    وبخاطر لوس بازیه بعضیا دست خالی داره برمیگرده..

    درهمین حد دلگیر..افسرده-_-

    خنده هم نداره:|



    2

    میگن اگر هرجا که رفتی یه نفر شبیه یک شخص خاص دیدی بدونید عاشق اون شخصید!

    من هرجا میرم یکیو شبیه پسر داییم میبینم ولی عاشقش نیستم

    تکلیف چیه الان؟:|

    همون پسرداییم که گفتم بهش پیتزا پپرونی دادیما:دی


    3

    اومدیم قشم سوار تاکسی شدیم هیوندا اتوماتیک شیک عروسک اصلا!

    بابام پرسید چند خریده

    گفت:5/6سال پیش15میلیون:|

    الان۲۰۱۷اش درمیاد60میلیون:|

    عاغا خب با15میلیون هیوندای کاغذیم نمیدن بهمون که:-(نهایتا یه پراید خوب گیرمون بیاد تازه اگرررر

    فک کنم اونجا پراید به عنوان اشانتیون میدن:دی


    +هیچی فعلا همینا..

    دلگیرم..

    دعاکنید خرید کنم وگرنه تا اواسط مهر پست شکست عشقی میزنم:/مرسی,ا:)))





    پ.ن:اینم بخاطر دل تو که پست شاد میخواستی:)میخواستم چندشب پیش بزارم که خب...

    :)

  • ۹ پسندیدم:)
  • ۲۲ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • دوشنبه ۲۷ شهریور ۹۶

    شب نوشت(فان طور)

    1

    اومدیم بازار عموم میگه:عمو بخر

    +چی بخرم عمو؟

    _نمیدونم فقط بخر:|


    2

    رفتیم یه مغازه وسایل خونه من عقب وایسادم گویا زن عمو ومامان داشتن بحث میکردن چی برای من بخرن!

    دخترعموم میگه:توبرای جهازخریدن خودت نظر نمیدی؟؟

    من؟:/

    ولی یه حوله براخودم خریدم^_^

    حوله آشپزخونست شبیه لباس بچه گوگولیه^_^

    یه مانتوام خریدم,سه مدل پوشیدم هرسه تاش بهم میومد,ولی ازونجایی که فردامیریم قشم دیدم عقلانی پلای پشت سرم خراب نکنم:)))گرچه بابام گفت هرسه تاشو بردار اونجام خواستی بخر,ولی در دیزی بازه...


    3

    خدایی این هندیا توی یک فیلم اشک آدمو در نیارن,میمیرن؟؟

    نه وجدانن میمیرن؟:|


    4

    رفتیم یه جا سوال بپرسیم من دست تو دست پدر باچادر..

    یه خانومه بود تقریبا میشه گفت بولیزشلواری با آرایش عروس:|

    تامارو دید سرشو کرد تو گوشیش که بی محلی کنه..

    بابا:روزبه خیر خانوم

    نگاه نکرد!

    من:خانوم ببخشید

    بازم محلمون نداد پاشو انداخت رو اون یکی پاش,خیلی بهمون برخورد که

    داداشم:هوییی!!

    با اخم نگامون کرد:دی

    خب از اول رو در اطلاعات میزدید چطوری صداکنیم سرکار خانومو,بد خورد تو پرش ولی:)))

    البته بابا بعدش داداش نصیحت کرد بسی..ولی من که ذوق کرده بودم:دی بنظرم بابام خیلی بدش نیومد ازبرخورد داداشم ولی:))


  • ۱۰ پسندیدم:)
  • ۱۰ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • پنجشنبه ۲۳ شهریور ۹۶

    با طلا بنویسید!تشکر:|

    با حرص بخاطر حرفش میگم:


    به میمون گفتن شاهدت کیه گفت کلاهم!!


    +قالت سمیرافی الوقت الغضب!

    خداروشکر کنید جای اون مغضوب نبودید:|

    +حالا برید فکر کنید ببینید من چی گفتم!میکس چندتا ضرب المثل:))

    +میخنده(نمیخنده علنا میپاشه از هم:|)میگه میمون؟میگم بله میمون !!!!همونم از سرت زیاده!

    :|

  • ۱۰ پسندیدم:)
  • ۱۳ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • سه شنبه ۲۱ شهریور ۹۶

    بم+عکس


    خب این عکس نخل و خرما!راجع بهشون بهتون توضیح دادم

    چندمورد دیگم بگم!

    این خوشه هارو میبینید؟؟موقع برداشت اینارو اگر به طرفین تکون بدید له و ترش میشن!

    جالبه بدونید اولش شبیه کرم ابریشم توی غلاف و پوست هستن خوشه ها!

    اگر موقع بسته بندی یه دونه ازین خرماهای ترش(خراب) وارد جعبه بشه تمام خرماها ترش و خراب میشن!

    خرماکه از درخت روی زمین میوفته حتی الامکان زوذ جمع میکنن چون میگن بخارش میره بالا و باقی خرماهارو خراب میکنه..

    خرمایی که برای صادرات فرستاده میشه خرمای درجه2/3هستش!خرمای درجه یک نمیفرستن چون خراب میشه!مگر سفارشی که کلی هزینه داره

    اینم عکس:





    ارگ قدیم با توجه به تصاویر خیلی خراب شده بوده و هنوز باوجود مرمت وبازسازی قسمت های بالایی قابل دسترس نیست!

    امم اهان خب میدونید که لطفعلی خان به بم پناه میاره و یک خیانتکار در قلعه باز میکنه!

    ولی اینو یحتمل ندونید میگفتن که کسی که لطفعلی خان شکنجه میداده و مسئول شکنجش بوده زنی بوده از منطقه نرماشیر:|

    :دی

    اینم عکسا












  • ۶ پسندیدم:)
  • ۱۸ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • يكشنبه ۱۹ شهریور ۹۶

    عیدانه:)+خلاصه اخبار:دی


    این ارگ جدید که میگنا چیزی توش نبود:|فقط چندتا پارک وجمعی از چینی ها:دی

    اخه دوتاکارخونه ماشین سازی اونجاست فک کنم,

    بجای ارگ فقط یه دریاچه بزرگ و۲/۳تا پارک ویک پیست سوارکاری بود:|

    البته ماشب رفتیم همینو دیدیم:|

    بازم البته با دیدن خرماهای زردخوشکل دامن ازکف بداده کلهم اجمعین محیط فراموش کرده و به نخل چسبیدیم:دی

    سفرخوبی بود دوست داشتم:دی


    یکی اینجا داره صبحونه میخوره:|عسل گذاشت رو نیمروش:|بعد نیمرو عسلشو بین نون با یه تیکه پنیر:@_@|



    +عکس هم که معرف حضورتونه دیروز بود فک کنم گذاشتمش اینستا-_-

    عیدتونم مبارک^_^

  • ۸ پسندیدم:)
  • ۱۳ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • شنبه ۱۸ شهریور ۹۶