۰•●کـاغـذ سفــید●•۰

You are ENOUGH!

رهایی

 

ظهر که اومدم خونه یهو بی اختیار سر یه مسئله الکی عصبی شدم و قاطی بودم.

اونم بعد چندتا سوال فهمید چیزی بیرون پیش نیومده و مورد خاصی نیست و با یه لبخند صلح آمیزی گفت: پس من ترجیح میدم فعلا آفتابی نشم..

منم سر تکون دادم و تائید کردم که تنهایی نیاز دارم..

ناهار اماده کردم خوردیم و اومدیم یکی دوساعت بخوابیم و یکم آروم تر شدم ولی باز تو خودم بودم...

دستشو گذاشت رو سرم و گفت داغه یه لبخند بی جون زدم سعی کردم بخوابم 

+گاهی حس میکنم الانه که سرت بترکه!

_از داغی؟

+از فکر! انقدر فکر نکن به خودت سخت نگیر..شل کن!

به خودم اومدم دیدم راست میگه کاش میشد انقدر فکر نکرد خیلی چیزا رو رها کرد رها!

 

  • ۸ پسندیدم:)
  • ۰ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • دوشنبه ۲۸ آبان ۰۳

    این پست شاید به زندگی متاهلیت کمک کنه

    من بنا به شرایط کارم و ارتباطم با خانوم ها صحبت و درد ودل های زیادی میشنوم..

    یعنی به واسطه کارم اون تایمی که مشتری پیشمه برای اینکه کلافه نشه حرف میزنه باهام غالبا..

    می‌خوام بگم طی این سه سال  درد ودل خانوم ها و دل شکستگی و گلایشون از همسراشون توی سه حوزه خلاصه میشه که به ترتیب اولویت میگم!

     

    تشکر نکردن و نادیده گرفتن زحمت هاشون..

    کمتر خانومی دیدم که ازین موضوع دلگیر نباشه... خیلی هاشون میگن ما قید کمک هم زدیم فقط دلمون خوشه به قدر دانی به یه عزیزم میدونم چقدر زحمت کشیدی،

    غالبا چی میگن میگن انقدر ساله با شوهرمون زندگی کردیم با همه چیش ساختیم ولی هنوز فکر میکنه اگر یه دستت درد نکنه بگه من پررو میشم!

    یا خانم های شاغلی که میگن خسته از سرکار میایم و آشپزی و کار خونه و... ولی دریغ از یه تشکر کلامی دریغ ازینکه متوجه خستگیمون بشن.. وقتیم میگی بابا منم سرکار بودم میگن تو خانم خونه ای فرق داری! یا مثلا چی کار کردی مگه؟

    یه دیالوگی بود میگفت:زن جماعت خر دو کلوم عاشقانه است و مردا ازون خر تر که اون دو کلومم نمیگن!

     

    عدم همدلی و همراهی

    چقدر خانمایی دیدم که زیر بار فشارهای زندگی فرسوده شدن.. خانومی که سرکاره خرید خونه میکنه بچه داری میکنه کار خونه میکنه بچه هارو کلاس میبره و میاره و نه تنها کسی تو خونه چه از بچه و همسر ملاحظه نمیکنه و  نه تنها کمک این بنده خدا نیست که حداقل کارهای شخصی خودشو هم انجام نمیده..

    و تا چیزی میگه میگه من سرکار بودم من خستم، و حتی شاکی میشن که چرا به من گفتی یه لباس جمع کن. یا امروز تو بچه هارو بیار

    و شاید باورتون نشه احترام گذاشتن به مادر و کمک کردن به مادر رو بچه ها از پدر یاد میگیرن! و ااین یادگیری اگر پسر باشه بعدا در ارتباط با همسرش و اگر دختر باشه در ارزشی که برای زنیت خودش تو ذهنش داره تاثیر مستقیم داره

     

    عدم تطابق و پذیرش

    اینو غالبا خانوما در ارتباط با خانواده همسر یا تربیت بچه هاشون دارن.. اونجایی که پدر عادت های درونی و اخلاق های درونی‌ اشتباه خودشو در تربیت بچه پیاده میکنه و یا نمیپذیره اشتباه میکنه و یا اگرم بپذیره توجیه میاره و اصلاح نمیشه.. یا در ارتباط با خانواده ها حریم شخصی زندگیشونو نمیتونن رعایت کنن.. خیلی ازین موارد میشه آموزش دید میشه با چند جلسه مشاوره برطرف کرد ولی آقایون میگن:من پول بدم به من بگن این کارو نکن؟من خودم یه پا مشاورم! من به این چسزا اعتقاد ندارم، تو رفتی مثلا چی شد؟ و یا دست به تحقیر مشاوره رفتن خانوم میزنن که تو مثلا چی شدی؟

     

     

  • ۶ پسندیدم:)
  • ۴ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • جمعه ۲۲ تیر ۰۳

    بود

    برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • بهارنارنج :)
    • جمعه ۷ ارديبهشت ۰۳

    بعد از مدت ها روزنوشت

    1

    دیروز یه خانومه دوبار اومد تا لیوان ابشو تو سطل کوچیک کنار میز ماخالی کنه و هر دوبار وقتی دید ما داریم تو تخم چشماش نگاه میکنیم یه ذره دودل شد و بعد منصرف! یعنی میخوام بگم یجوری مردم بی مسئولیت و بی رحم شدن در قبال دیگران که مثل اینایی کوچه یه طرفه خلاف میان تو تخم چشات زل میزنن و منتظرن تو از سر راهشون بری عقب! و میدونید این خیلی بده.. خیلی!

     

    2

    من نمیدونم کدوم پیج های اب دوغ خیاری یا افکار روشن فکریه! جدید به یه سریا گفته میتونن در قالب رک بودن انواع قضاوت وبرچسب رو به افراد دیگه داشته باشن اونم وقتی کسی ازشون نخواسته؟ اصلا کی به اینا توهم اینو داده که اینا در حدی هستن که بخوان زندگی و افکار یه نفر دیگه رو تحلیل کنن؟ بچه جان تو نهایت بتونی بگی بنظر من بهتره اینجوری فکر کرد تازه اونم اگر ازت نخواستن و میگی باید منتظر "کسی نظر شما رو نخواست" هم باشی‌.

    رک بودن یعنی شما در بیان نیاز های شخصیت و انچه برات خط قرمزه ثابت قدم باشی و حریم شخصیتو حفظ کنی! ولی وقتی بر اساس افکار شخصیت خط کش زندگی بقیه میشی اسمش بیشعوریه.

     

    3

    همسرم عینکشو بعد از سال ها عوض کرد و من دلم میخواست امتیاز تست فریم جدیدشو از دست ندم ولی با اتفاق عجیبی روبه رو شدم..یهو کیفیت همه نوشته ها و تابلوهای توی خونه از ۲۸۰ به ۱۰۸۰ تغییر کرد اصلا این مدت متوجه ضعیف شدن چشمام نشده بودم وازون روز تاحالا دقت کردم چقدر دوربینم تار شده.. حس تباهی دارم خلاصه😁

  • ۱۰ پسندیدم:)
  • ۴ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • چهارشنبه ۲ اسفند ۰۲

    شاید بعدها به خودتون بگید کاش میدونستم

    این چندوقت با اضطراب زیادی دست و پنجه نرم کردم و دو هفته است که جلسات مشاورمو با کلی تاخیر شروع کردم..

    ریشه اضطراب هام آینده است و برنامه هایی که نتونستم با سرعتی که میخوام به جایی برسونم..هدف هایی مثل رسوندن کارم به یک نقطه امن شغلی که بتونم بعد از اقدام برای بارداری کارم رو به صورت دیگه ای حفظ کنم و مجبور نشم حرفه ای که براش زحمت کشیدم بزارم کنار و به امید اینکه مدت طولانی بعدش از منفی صفر شروع کنم... شرایط اقتصادی جامعه اضطراب هایی که بخاطر تصور خونه نشینی و مسائل مالی سراغم میومد و...

    حالا شاید بگید اینا چه ربطی به ما داره که نوشتی کاش میخوندیم؟

    ازینجای داستان!

    من از همون قدیم خیلی به اطرافیان نگاه میکردم و زندگی ها وچالش هایی که داشتن رو تحلیل میکردم..

    حقیقتا کار خونه هیچوقت تمومی نداره! یه روند فرسایشیه! میگی چرا؟

    یه پازل یا دومینو یا حتی ازین سازه های دست ساز درنظر بگیرید که میسازیم.. ما با علم به اینکه قراره بعدش خرابش کنیم میسازیم!

    فرقی هم نداره چندسالتون باشه اگر در نزدیکی پایان سازه این سازه رو کسی خراب کنه یا اگر تازه پازل تمام کردید و هنوز به فراغت و حس ارامش بعد از دیدن نتیجه نرسیده باشید و کسی خرابش کنه چه حالی میشید؟

    شاید بگید کار خونه فرق داره نه! تفاوتش میزان بالاتر پذیرش و درک اینه در اخر کاریه که باید انجام بشه، حالا خونه داری آشپزی تربیت فرزند و... مسایل این چنینی خانم هارو درنظر بگیرید

    همینجا نگه دارید بریم پارت بعدی!

    یه خانم که قبلا توی اجتماع بوده ونقشی فارغ از مادر و همسر بودن داشته که براش خروجی تعبیه شده بوده کارهایی که تیک میخوردن و حس خوبی که بعد از اتمام کار میگرفتن، احترام وحس مقبولیت که بخاطر بودن در میون ادم ها داشته و حتی فارغ از همه این ها آخر ماه حقوقی واریز میشده که حس خروجی مقبول داشته!(فارغ ازینکه طبق یه تحقیقات خانم هایی که تو کارشون پیشرفت میکنن وسمت میگیرن گاهی دچار یه حس عذاب وجدان میشن و برای اثبات اینکه بخاطر کار از بچه وهمسر غافل نشدن چندبرابر گذشته کار میکنن و حرکاتی انجام میدن که تا قبل به این اندازه نمیکردن!)

    همین خانم بخاطر شرایطی مثل بچه داری و هزینه مهد و... خونه نشین میشه، سیکل فرسایشی کار خونه و همسری که حالا بار مسائل مالی گردنشه و صبح تا شب برای رفاه خانواده در تلاشه!

    اما شب چی میشه؟

    خانم خسته از سیکل مکرر و فرسایشی و ندیدن خروجی تموم اون سازه هایی که این خانم از صبح ساخته و تموم نشده خراب شده وتکرار شده! حس عدم ارزشمندی و مفید بودن روز... منتظر همسریه تا براش نقش چهل نفر ادمی داشته باشه که قبلا از اجتماع میگرفت، و اقا چطور؟ خسته از کار به امید اینکه همسر قدردان باشه و بزاره ریلکس کنه...

    نتیجه؟

    تلاش و بحث های مکرر و توی تموم اینا زن اصرار داره که به همسر بگه منو ببین. برام ارزش قائل شو. منم هستم. منم ادمم. منم مثل ادم هایی که بیرون براشون وقت میزاری

    و اقا که ناراحته از قدرنشناسی همسری که نمیبینه از صبح تاشب بخاطر اون وبچه هاش زحمت میکشه..

    این میشه سیکل معیوبی که من توی اکثر زندگی های دیدم.. تلاش هایی برای دیده شدن که منجر به منم منم های دوطرفه میشه!

    علاوه بر اون نود درصد این زن ها ناخوداگاهشون خودشونم باور دارن ادم مصرف گرا و غیر مفیدی هستن که کاری نمیکنن و حتی گاها  به این مضمون شنیدین که کمک همسرشون توی مخارج زندگی نیستن و کاری نمیکنن!

    این میشه تلاش های بی فایده برای اثبات کردن همدیگه برای توچشم کردن زحمت ها توی چشم طرف مقابل تازه در قدم های اول مراحل بعد تر و بدترش بماند!

    این درحالیه که کافیه از نگاه هم به زندگی نگاه کنیم و بجای تلاش برای ثابت کردن خودت وبه حق بودن خودت مهلت بدید به هم تا همو بهتر درک کنید

     

  • ۹ پسندیدم:)
  • ۵ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • دوشنبه ۱۱ دی ۰۲