۰•●کـاغـذ سفــید●•۰

You are ENOUGH!

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «باران» ثبت شده است

روزنوشت



1

چندوقتیه کنار دوستام میخوام شکلاتی چیزی رو ازکیفم بیارم بیرون بخورم میگم:فلانی,ببین این شکلات تلخه!شکلات تلخ میدونی یعنی چی؟

یعنی میزاری دهنت همش تلخ ویه ترکیب ریزشوروترشم داره!

تلخ تلخ!خوشت نمیاد نخور.ولی اگر بخوری بگی اه این چی بود چرا انقدر تلخه و...میزنم فکتو میارم پایین:|


یعنی انقدرکه دوستام دستم شکلات دلستر و...تلخ دیدن پرسیدم میخورین تلخه ها گفتن اره بعد میخورن میگن اه این چی بود چرا انقدر تلخه؟حالم بدشد مزه زهرمار میده:|مجبورم اینجوری برخورد کنم باهاشون!



2

رفتیم خونه مادربزرگ میگه چرا امروز فلانی نیومد؟

بابا:گفت سرماخورده

_الان یه هفته شد دیگه ای بابا..این کره ای ها هستن,ایناخیلی خوبن! یکی بخوری خوب میشی..چی چی کره ای بودن استم کره ای!؟

بابا@_@

من:مادربزرگ منظورت کدیین؟؟استامینیفون کدیین؟

_آره اره خودشه

=))))



3

چقدربه هوای امروز میاد بارون بباره..

چه شاعرانه-_^

البته الان بیرون نمیتونم ببینم پرده ها رو نکشیده هنوز کسی:|

  • ۸ پسندیدم:)
  • ۱۷ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • دوشنبه ۲۹ آبان ۹۶

    باران

     

     

    درد دارد همیشه دل کندن،درد دارد تمام پایان ها

    گم شدن در مسیر تنهایى،گریه کردن به حال باران ها

     

    #صنم_نافع

     

    +بعدازچندماه انتظار بالاخره بارون بارید..

    +شاید باورش سخت باشه تو اون هوای سرد از۸صبح تا۳بعدازظهر قدم زدن:)

    ولی نفهمیدم چجوری گذشت..هرچی بود خوب بود خیلی..یه تسکین:)

    +عکس رو هم همین دیروز گرفتیم:)





    دریافت

     

     

     

  • ۹ پسندیدم:)
  • ۱۴ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • يكشنبه ۷ آذر ۹۵