اوایل کارم همکارام از جذب کردن انرژی مشتریا برام میگفتن

واقعیتش نمیفهمیدم منظورشونو چرا باید با تماس داشتن با اونا یا انجام کارشون انرژی خاصی بگیری

اما به مرور و کم کم به حرفشون رسیدم 

بعضی مشتریا براشون دوساعت کار انجام میدی و حین کار احساس خستگی نداری

بعضیا هم نه پنج دقیقه نگذشته حس میکنی دستات دیگه توان ندارن

مثلا یکی از مشتری ها به حدی انرژی منفیش زیاده که هربار که هست هم من تو انجام کار دیگران حتی بهم میریزم

نه ازش میترسم نه برام مهمه ولی حضورش ذهن منو مخدوش میکنه وقتی میره حس میکنم ذهنم اروم مسشه

همکارم میگفت ماهای اولی که ماساژ میومده بعد اینکه میرفت خودم شب از بدن درد خوابم نمیبرد

یا حتی دوتا خواهر میان یکی ریلکسه یکی حساس

ریلکسه میاد براش شنیون میزنم انقدر تمیز و قشنگ میشه و باهمین میره میگرده وشنیونش اخ نمیگه

اما اون یکی انقدر حساسه و سخت میپذیره که شنیون هاش هیچوقت به دل من نیست هیچ برا خودشم ماندگاری خواهرشو نداره

خلاصه که ما ادما خیلی بیشتر ازونچه که تصور کنیم انرژی داریم و اینو از خودمون ساطع میکنیم به بقیه