و یکی از دیوانگی های دوست داشتن..

ترس از دست دادن است..

جنونی که گاه تورا بهم میریزد و دلتنگ و بیتاب می‌کند..

لحظه ای حالت خوب است اما لحظه ای بعد از تصور فراق و یا فنای آنچه و آنکس که دوستش داری بی قرار و آشفته ای

شاید همین دوست داشتن و ذات فنا پذیر ماست که آدمی هرچه بزرگ تر میشود ترسوتر میشود..

اجازه دهید بگویم زن ها دراین دیوانگی رسوا ترند...

بی قراری مادری که فرزندش دیر میکند..

زنی که نگران همسرش می‌شود..

آن ترس های همیشگی، آن دلواپسی ها اگر اسمش جنون دوست داشتن نیست پس چیست؟

و شاید دوست داشتن ویران کننده ترین احساس در ذات فناپذیر آدمی است..

 

+دست نوشته...