1

اتوبوسای تهران یجوری رانندگی میکنن و از بغل هم رد میشن

که هر آن فیلم مقصد نهایی جلو چشات بازسازی میشه و میگی الانه که آیینه اش بیاد تو شیشه اتوبوس کناری کله مردمو بکنه😐

تازه بعد اون موقع پیاده شدن از اتوبوس حواست نباشه یه موتور زده بهت😐

 

2

رفتم این سری گیره بگیرم برا سالن گفتم جنس خوب و محکم بده یبار باز کردم از هم نپاشه

هیچی دیگه گیره هایی بهم داده جلو مشتری با دندون و انگشت و ناخنام خودمو خفه میکنم تا یه ذره باز میشه میپره میره میافته به گوشه برا خودش😐

 

3

قدیما با مامانم میرفتم خرید قدرت انتخاب نداشت همش منتظر بود من بگم خوبه تا بخره.. کلافه میشدم و میگفتم یعنی چی که نمیتونه خودش انتخاب کنه

دیروز رفتم کفش بخرم یاد اون روزای مامانم افتادم

قیمت کفشا سر به فلک بود بماند، هرچیم نگاه میکردی کیفیت کفشا چنگی به دل نمیزد، حتی کفشی نبود که چشم ادمو بگیره بگی بیخیال قیمت چشمو گرفته... لازم داریا ولی اونقدرم نگذشته که کیفیت کفشای خوب قدیمتو یادت بره و بتونی با اینا کنار بیای...

خلاصه که امان از روزگار همچین تو چشم آدم میکنه بعضی چیزارو😐