امروز یه پیج املاکی میدیدم نوشته بود یه معامله امروز قرار بود انجام بشه که گیر نفر سوم افتادیم و کنسل شد.

بعد در ادامه نوشته بود نفر سوم کسیه که در لحظه اخر به خریدار و فروشنده اضافه میشه و ژست پدرخوانده میگیره با قصد دلسوزی مانع انجام معامله میشه که بعد از چند روز هم باعث پشیمونی خریدار و فروشنده میشه...

از ظهر دارم فکر میکنم به نفرات سوم زندگیمون‌..

میتونه مادر و پدر باشه، میتونه همکار باشه و یا یه دوست باشه! کسایی که به هر دلیلی، شکست های قبلی خودشون، ضعف های وجودیشون ریسک پذیر نیستن و شجاعت انجام کارهای بزرگ رو ندارن..

این نفرای سوم نه تنها هیچوقت مشوق ما برای حرکت های بزرگ زندگیمون نیستن بلکه مادامی که متوجه قدم های بزرگ زندگیمون میشن  که میتونه زندگیمونو متحول کنه! با حجمه های زیاد، کوهی از انرژی منفی، دلسوزی ها و نگرانی های الکی سعی میکنن مارو منصرف کنن و به یه منطقه امن و یه زندگی معمولی و حداقلی ولی مطمئن محدود کنن!

خیلی وقت ها این نفرات سوم انقدر به ما نزدیکن و عزیز که نمیشه حذفشون کرد! اما باید مواظب باشیم که این آدما تا چه حد میتونن تو لحظه آخر درست وقتی که میتونیم یه انتخاب خوب داشته باشیم مارو منصرف کنن و عقب بندازن