قلبم داره چند تیکه میشه...

نشستم بین الحرمین هراز چندگاهی گریه میکنم تا یکم دردم سبک شه..

یه تیکه از قلبم حرم امام حسینه یه تیکه دیگه اش حرم حضرت ابوالفضل...

یه تیکه دیگه اش خیلی آزرده است احساس غربت شدید داره..

به زبونم میاد بگم بریم..

ولی بغض امونمو میبره میگه نگاه کن.. یه عمر منتظر بودی یه روز بیای اینجا.. قلبم داره تیکه تیکه میشه..

برم آتیش میگیره و میسوزه هستم داره هزار تیکه میشه...

شنیدی میگن درد بی درمون... نشستن و نگاه کردن میون بین الحرمینه..  

 

+یادداشت به وقت ۱۷شهریور  ۱۴۰۱ بین الحرمین