شنبه۷:۳۰کلاس داشتم۶پاشدم تا خود۱۲جلوی عالم وادم خمیازه کشیدم:|
صبحی باز به زور از خواب بیدارم کردن که برم باشگاه بعدم اموزشگاه..
از سر سفره پاشدم مامان گفت:کجا
+میام میام,
ربع ساعت بعد
_سمیرا کجایی؟
+تو راهم دارم میام(زیرپتو بودم)
ده دقیقه بعد
_یعنی اگر بیام زیر پتو باشی شت و پتت میکنم:|
پامیشم خودمو میچسبونم به قفسه کتابام
مامان میاد
به زور یه کش و قوسی به بدنم میدم وبعد حس میکنم شارژم تموم شد همونجا میشینم رو زمین
میخنده میگه:پاشو دوتا سلام برخورشید برو بعدم خونه رو جمع کن بریم
+خستم لحنتی خسته..:(((
+نگارنده درحالی که عضلات دهانش از شدت خمیازه رو به پاره شدن است!
+سیستم بدن من خیلی باحاله,حتی یادمه اونموقع ها که سحرخیز بودم درس میخوندم دیگه ساعت۲/۳میشد خوابم میگرفت شدید!
هایپ یا اسپرسو میخوردم!بعد ...
میخوابیدم:|