پسرخاله چشمش خورده به انشای داداشش و سریعا برا همه فرستاده:
هلاک اون جیغ و ضربه مغزی نوشتنشم:))))
خدایی ببینید چه قشنگه جدای طنزش
موضوعش یه چی تو مایه های اتفاق خوب زندگیتون چیه بود
پسرخاله چشمش خورده به انشای داداشش و سریعا برا همه فرستاده:
هلاک اون جیغ و ضربه مغزی نوشتنشم:))))
خدایی ببینید چه قشنگه جدای طنزش
موضوعش یه چی تو مایه های اتفاق خوب زندگیتون چیه بود
اَلوَّلُ : اَنـَّهُم هُمُ البَکّاؤونَ ،
وَالثّانى : یَتَمَرَّغونَ بِالتُّرابِ
وَ الثّالِثُ : یَختَصِمونَ مِن غَیرِ حِقدٍ
وَ الرّابِـعُ : لا یَدَّخِرونَ لِغَدٍ شَیئا
وَ الخامِسُ : یُعَمِّرونَ ثُمَّ یُخَرِّبونَ ؛
من بچه ها را به پنج دلیل دوست دارم :
اول آن که بسیار گریه می کنند . (چشمان گریان کلید بهشت است یعنی گریه از خوف خدا را در زندگی زیاد کنیم)
دوم آن که با خاک بازی می کنند . (یعنی تکبر و نخوت و خودپسندی در آن ها نیست)
سوم آن که با یکدیگر دعوا می کنند ولی زود آشتی کرده و کینه به دل نمی گیرند .
چهارم آن که چیزی برای فردا ذخیره نمی کنند . (چون آرزوی دور و دراز و طمع طولانی ندارند)
پنجم آن که خانه می سازند و سپس خراب می کنند (دل بسته و وابسته به امور دنیوی نیستند)
منبع : کتاب مواعظ العددیّه، ص۲۵۹