یکی از بچه ها درمورد تغییر ذائقه ها نوشته..
یادم اومد اون روزا که زیتون دوست داشتم چقدر خوشحال بودم که داداشم بدش میاد وهمشو من میخورم..
و وقتایی مامان میگو درست میکرد چقدر دوست داشتم داداشم بدش بیاد تا همشو من بخورم ..
منتهی بحث اینه تغییری رخ نداده و من هنوز جفتشوش دوست دارم!
همیشه دوست داشتم چیزای خوشمزه رو خودم تنها بخورم،
برعکس ظاهرم که اصلا چاق نیست خیلی شکموام،
و وقتایی یادم میاد تو کیفم خوراکی دارم عین چی ذوق میکنم!
و البته دوست دارم تنهایی بخورم یعنی اگه کسی بخواد شریک شه مثل همون کلیپ بچهه که کسی از چیپسش خورد قاطی میکنم و این شکلی میشم😒😒😒
همینطور به حال کودک درونم میمونم یا بزرگ میشم
+مثلا من خیلی میتونم به چیزی که نباید فکر نکنم