بزارید با داستان خودم شروع کنم تا ملموس تر شه

من دبستان یا راهنمایی بودم که کامپیوتر خریدیم.. اون موقع اینترنت دیال آپ بود و برای همین جذابیتی برام نداشت

تفریح من کار کردن با خود کامپیوتر و آفیس بود! به صورت خود آموز. اون موقع ها که پاور درست کردن مد نبود جایی من برای دوستای صمیمیم با عکسامون و خاطراتمون پاور درست میکردم و هدیه میدادم.. رمز گذاری روی کامپیوتر پنهان و نشون دادن فایل ها!

بعد تر بزرگ شدم به فراخور نیازم کار با هر نرم افزاری رو یاد گرفتم همه و همه بصورت خودآموز..

ادیت فیلم. زیرنویس زدن. ادیت صدا. تغییر فرمت. نصب نرم افزارا و پچ کردنشون. فیلم برداری عقد و تهیه فیلم با تصویر و آهنگ. اندنوت و حتی نرم افزارایی مثل بیزاجی یا اون یکی اسمش یادم نیست:| اهان متلب

خلاصه که بهم کاری رو میدادن نگران یادگیری و بلد نبودن نبودم و دنبال کسی که یادم هم بده نبودم

اما با گذر زمان متوجه چندتا مقوله شدم! چی؟ اونم اینه که میلم به کندو کاو و خودآموزی کمتر شده و این چند دلیل اصلی داره!

1.بزرگ شدن، زحمت کشیدن، کار و نگاه اقتصادی

بزارید با یه مثال واضح بگم: یه مقدار وام گرفته بودم و همون موقع حقوق تدریس رو هم گرفته بودم با هم وارد یه کاری کردم پول ها رو اوایل یه مقدار افت کرد و میدونید من غصه اصلیم کجا بود؟ پولی که براش زحمت کشیده بودم. حقوقم! این درحالیه که در برابر مبلغ وامم یک سی ام هم نبود شاید

داستان همینه وقتی بزرگ تر میشیم ترس از دست دادن و اسیب دیدن دارایی هایی که براش زحمت کشیدیم جسارت امتحان کردن رو ازمون میگیره..یه بچه یه نوجوون وقتی میخواد تنظیمات گوشی لب تاب  یا کامپیوترشو بهم بریزه باهاش کار کنه اونی که نگرانه که خرابش کنه کیه؟ والدین! کسانی که مستقیم با مسئله اقتصادیش روبه رو هستن! و این دید مثلا اقتصادی باعث میشه ما از امتحان کردن و یاد گرفتن چیزای جدید عقب بمونیم! امروز که داشتم توی اتاق با ps برادرم بازی میکردم نمیدونستم چجوری باید از بازی از بازی خارج شم میترسیدم گزینه های مختلف امتحان کنم و خراب شه. چرا چون من میدونم چقدر هزینه شده برای این وسیله.

ولی به خودم تشر زدم دخترر اگر قرار باشه بترسی و صداش کنی فرق تو با مامان ها که برای یه اسکرین شات صدات میکنن بچشونو چیه؟

2.بودن آدم هایی که دوستشون داریم و بلدن

اینم تجربه خودمه، من تایپ با وورد کار با تمامی ابزار هاشو بلد بودم اما ترم آخر سر پروژه ترجمه جپ چین و راست چین یادم رفته بود. انتظار میرفت خودم پیداش کنم یا یه سرچ ساده بزنم ولی تا یادم اومد اون عزیز بلده پیام دادم تا بهونه ایم برای دوباره حرف زدن باشه.

بعد از چندبار تکرار شدن این قضیه فهمیدم دارم توی امر یادگیری تنبل میشم. چیزی که با یه سرچ میشه یاد گرفت دارم با تماس و پیام میپرسم 

 

اینجوری بود که امروز مچ خودمو گرفتم.. زمانی که ترس، تنبلی، میل به ارتباط و کمک گرفتن از عزیزان(به هر دلیلی نشون دادن نزدیکیتون یا اعتماد یا هرچی) بهتون غلبه میکنه شروع عقب موندنتون از تکنولوژی حساب میشه البته اینو میشه برای خیلی چیز های دیگه هم مصداق دونست!

 

+مواظب خودمون باشیم:)