1.

یه خانمه ای اومده بود آرایشگاه و از من درمورد چگونه پر پشت کردن موهاش میپرسید...

هرچی که بیشتر موهاشو برای شنیون آماده میکردم بیشتر متعجب میشدم قد موهاش تاکمر بود وحجمشونم خوب بود

اما وسط موهاش یه ردیف سوختگی خفیف بود که کاشف به عمل اومد برا دکلره اس

از پشیمونی دکلره گفت، میگفت همه قدیما بهم میگفتن بگین مو قشنگه بیاد ولی الان چی

چند بار اومدم بگم چرا باید شمارو به خاطر موهاتون بخوان یعنی وجود خودتون چیزی برای دوست داشتن نداره؟

اما حرفمو خوردم و به گفتن اینکه "خداکنه سلامتی باشه و مو باز بلند میشه "کفایت کردم

میون حرفاش گفت منو از خواهرشوهرم خوشکل تر درست کنید قراره بیاد

خواهرشوهره که اومد متوجه شدم خانومه کاملا خودشو کمتر از خواهرشوهرش میبینه و طرف هم زیادی خودشو بالا میبینه 

و از تکنیک لایت موهاش میگفت که من در لحظه با دیدنشون گفتم چی زده چهار تیکه مو با تن سبز انداخته میون موهاش

تمام مدت نگاهم به طرز نگاهش به خواهرشوهرش بود..

نمیخوام قضاوت کنم، شاید شوهر اون خانم انقدر بهش محبت نکرده که خودشو کم نبینه، شاید خودش نفهمیده ملاک عزیز بودن آدما ورای این چیزاست

اما چقدر بده اگه سطحمون توی زندگی انقدر محدود بمونه و با حسادت به چیزهایی که واقعا ارزشی ندارن بازی بخوریم

 

2.

سال 99 برای من سال پر چالشی بود، اتفاقات و نگرانی هایی داشتم که نه نصیحت کسی کمکم میکرد و نه دلم میخواست با کسی مطرح کنم

یه جور ترس گوشه گیری عجیب توام با چالش های غیرقابل بیان.. 

بعد متوجه شدم یک دوست قدیمیبا سوتفاهم هایی که براش پیش اومده منو قضاوت کرده، چندتا پیام پرطعنه برام فرستاد و تمام..

فارغ از رفتار بچه گونه ای که داشت برام عجیب بود که چی شده از طریق چندنفر فهمیدم همش سوتفاهم بوده و واقعیتش خندم گرفت اما  بعد تک تکش رو براش توضیح دادم و خواستم گوش بده ولی نداد

واقعیتش برا هر آدمی سخته به اشتباه قضاوت شه و شنیده نشه... اما وقتی دیدم من باوجود این همه درگیری که دارم و دم نمیزنم با وجود استرسم و نگرانیم بخاطر ابتلای خانوادم به کرونا همچنان نگران این شخصم و دلم میخواد بهش بگم داره اشتباه میکنه و اون نمیخواد فهمیدم که همون بره بهتره! واقعیتش حتی اگه قضاوت هاشم درست بود حق نون و نمک چندین ساله رفتار دیگه ای میطلبید.

چند وقت بعد توی پیج فرهمند علیپور(ساکن ایران نیستن، و پیجشون خیلی چیزای خوبی برای یاد گرفتن داره که البته گاهی شامل انتقاد هم میشه که بنظرم اونم جالبه) عکس وزیر بهداشت فرانسه دیدم که برای زدن واکسی کرونا بدنشو پوشونده بود، خیلی سرو صدا کرده بود و دیدگاهای مختلفی درموردش نوشته بودن ملت..

برام جالب بود و گذاشتم  توی پیجم و خواستم نظر بلاگرارو بدونم و بر اساسا نظرشون منم نظرمو میگفتم که به کامنت دوم نرسیده بود

که یه بلاگر با یه لحنی که معلوم بود آروم نیست کامنت داد و در آخر با متهم کردن من به دیکتاتور بودن و تلاش برای انتقال نظر خودم بلاکم کرد (از همینجا بگم اگه وبمو میخونی من همون دیکتاتورم که گفتی لطفا ازینجا هم بلاک کن روشنفکر:)) )

تو ذهنم میگفتم خب بلاکم کرده چجوری میشه بهش فهموند من نظری از خودم نگفتم و چیزی که وایرال شده رو منتشر کردم فقط چرا نمیتونی مسالمت آمیز حرف بزنی چرا قضاوت میکنی و چرا وقتی نمیتونی بلاک میکنی؟

اونجا بود که فهمیدم همیشه ازین آدما هست

آدمایی که انقدر لجبازن که حتی به قیمت اینکه نفهمن اشتباه کردن حاضرن تند ترین واکنش هارو نشون بدن

همیشه هستن کسایی که به طرقی درگیری های خودشونو با قضاوت های اشتباه سر دیگران خالی میکنن و با نادیده گرفتن اون شخص مجال فهم اشتباهاتشونو از بین میبرن.. یعنی من احتمالا میدونم که دارم اشتباه میکنم یا تند میرم برای همین راه حرف زدن تورو بعد قضاوت هام میبندم

زیبا نیست؟:)