_بریم؟!
+بریم..بچه میترسونی؟!پاشو اتفاقا امروز سرم درد میکنه حوصله کلاس ندارم..
_واقعا بریم؟!
+آره دیگه پاشو کیفتو بردار تا دم در برو منم پشتت میام فکر کردی میگم نه نریم؟!
_نه باهم بریم..
کیفمو برداشتم پاشدم انداختم کولم..یه نگاه به پشت سرم کردم دیدم همه دارن نگام میکنن..
یهو کل پسرای ردیف کناریم قیام کردن بعد من اونا هم کیفاشونو برداشتن..
دختره که فکر نمیکرد من حتی بگم آره و حالا هم که همه بلند شده بودن هنگ پاشد..
هیچی دیگه کلاس تعطیل شد:دی