مظلومانه تر از همیشه ذره ذره وجودم را دوباره میکاوم چنگ میزنم در آغوش میکشم..

و با نفس های بریده به سمتت می آورم..

 ببین مرا که جان قدم برداشتنم نیست..

مثلا به سمتم بیا خودت گفتی صدایم کن تا استجابتت کنم..

بعد دست های دراز شده ام را ببین..

از چشم هایم بخوان چقدر شکسته ام..بخوان چقدر خسته ام 

مرا بساز وجودم را پاک کن از این همه خونابه زخم

خدایا "مرا خراب مپسند بسازم"



+کاش یکی بود که میفهمید..که وقتی بهم ریختم کم کم بدون اینکه متوجه شم حالم خراب میشه میفهمید دستامو محکم میگرفت تو دستاش تا به خودم بیام آروم شم..

+عکس خودمانیم..دانشگاه