۰•●کـاغـذ سفــید●•۰

You are ENOUGH!

۱۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دخترک» ثبت شده است

آقایون داداشا:دی


جسارتا نفری دودقیقه کل بکشید:دی

برام معضل شده نصفه شبی آقایون میتونن کل بکشن یا نه:|
یعنی با اون صدای کلفت هم میشه کل کشید؟
اگر میکشید آخرین بار کی بوده؟
همیشه میکشید یا تفریحی میکشید؟
و چند وقته پاکین؟
به قول گفتنی(البته اگه اینجا کاربرد داره:|)ناز نفستون کل بکشید ما منتظر اعلام نتایج هستیم:دی


+داشتم به گفته جنابMr.beautiful mind
افکار منفی از ذهنم بیرون میکردم که این برام معضل شد نصفه شبی:دی
+اینجانب خودم بلد نیستم کل بکشم2/3ثانیه اولش خوبه ولی بعد تبدیل میشه به عبارت:لولولــــو لــــــولولو لـــــو:|
+عنوان با لحن زهتاب در حاشیه بخونید:دی
  • ۱۲ پسندیدم:)
  • ۳۳ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • دوشنبه ۱ خرداد ۹۶

    دست نوشته..

    گاهی عجیب دلم هوس چندنخ سیگار میکند..

    میدانی یکبار فرصتش را بدست آوردم..

    حتی فضاهم مهیا بود..

    برق اشتیاق را ندیده درچشم هایم حس کردم..

    بااین همه چشم بستم ودر دست هایم خاکش کردم..

    مثله دیوانه هایی که نتوانسته اند از محبوبشان کام بگیرند دست به نابودیش زدم..

    بدتراینکه مردم من دنبال کوچکترین بهانه برای هرزه خواندن جنس من هستند..

    ونگاه مردم به دختری که سیگار میکشد رنگ هرزگی دارد..

    مردهارا دیدی..

    هروقت جمع دلشان را میزند با اجازه ای میگویند به فضای بازی میروند و درسکوت سیگارمیکشند..

    آنقدرغرق فکر که انگار با هرکام دردی را از سینه خارج میکنند..

     دلم سیگار میخواهد شاید این سکوت لعنتی کمتر عذابم داد..

    بدترآنکه گفتن هم دردی دوا نمیکند..

    اصلا به که بگویی هان؟

    دلم کام میخواهد تلخ تلخ..

     با دودش دردهای این جگرسوخته را ببرد

    حتی چندقطره ای راهم بیصدا بین این کام های تلخ ببارم..

    شاید این دنیا و آدم هایش دست از سر زندگیم که نه..

    پایشان را از گلویم برداشتند..

    کاش کسی بود میآمد اغوایم میکرد..

    دستم را میگرفت ومیبرد جایی بی صدا..

    مشتم را باز میکرد...

    بسته ای سیگار وفندکی را درآن میگذاشت ومیگفت:

    برو..بکش..ببار..بسوز! من مواظبم تا کسی نیاید..

    برو نمیگذارم باز آشنا وغریبه با حرف هایشان خاکسترت کنند و تومجبورباشی سکوت کنی..

    برو خالی که شدی آنقدمی مانیم که از ورم چشم هایت، بوی سیگارت اثری نماند..

    نترس باز بیرحمانه تیغ حرفای کسی حسرت مرگ را به دلت نمیگذارد..




  • ۸ پسندیدم:)
  • ۱۷ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • چهارشنبه ۲۰ ارديبهشت ۹۶

    مورد نوشت

  • ۵ پسندیدم:)
  • ۹ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • چهارشنبه ۶ ارديبهشت ۹۶

    روزنوشت+قهرم با همتون


    1

    چقدر فضای بلاگ یخ شده:|

    به قول بچه ها خُنُک:|

    میخوام قهر کنم با همتون:|

    البته دراصل یه مدت دسترسی به اینترنت ندارم..

    گفتم حالا که نیستم  قهرم کنم:|

     

    2

    داریم نزدیک به روز هایی میشیم

    کارت بابا ها رو برداریم

    جهت خرید جوراب و زیرپوش:|

    خدایی روزه مرد نبود مردا از بی جورابی چیکار میکردن؟:|

     

  • ۷ پسندیدم:)
  • ۱۸ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • دوشنبه ۲۱ فروردين ۹۶

    1+2+3+4=:)

     1

    انقد بدم میاد موقع احوال پرسی سوالی نمیپرسن که من جواب میدم:|

    خیلی زشته ترتیب رعایت کنید دیگه..

    یعنی مورد داشتیم طرف گفته چه خبر؟من گفتم خیلی ممنون سلام دارن خدمتتون:|

    رعایت کنید دیگه سلام خوبین خانواده خوبن سلام برسون..دیگه این سوالای خارج ازبرنامه چیه میپرسین ادم هنگ میکنه؟:|

     

    2

    یعنی مزخرف ترین کار غذا خوردن جلو کسیه که معذبی درمقابلش:|

    یعنی هرجوریم که بخوای مرتب وتمیز بخوری انگار دهنت یا قاشقت سوراخه بازم غذا میریزه:|

    باورکنین تو تنهایی با چنگال سوپ وپلو بخورید قشنگ تر میخورید:|

     

     3

    دقت کردین وقتی حالت خوبه پخش تصادفی اهنگ که بزنی همه غمگین میان؟:|درعین حال وقتی حالت بده همش شاد میاد؟:|

    به شخصه دراین دوحالت همش درحال زدن گزینهnextهستم..

    اخرشم اعصابم خردمیشه قطعش میکنم..

    بعد نه خوشیه یادم میاد نه اینکه ازچی ناراحت بودم:|

     

     4

    جدیدا یه سیل عظیم آمپاس تو بلاگرای آقا راه افتاده..

    آقاگل..آقای لانتوری وحتی کمی تاقسمتی میشه تد هم حساب کرد:|داخان!وباقی دوستان..

    از آمپاس دربیان صلوات:|

    درضمن به جمله ی بالای وبلاگ توجه شود^_^

    push your self!dont settle! just live well

    just LIVE:)
    ^-^



    دریافت


  • ۴ پسندیدم:)
  • ۱۰ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • شنبه ۱۹ فروردين ۹۶

    آخرین پست95+عیدانه



     

    هووووف:)دیگه آخرین نفسای95:)

    داشتم فکر میکردم چی عیدی بدم..

    بنظرم این بیت کافیه..

    به قول آقای رنجبر اگه همه این بیت تو زندگیشون رعایت میکردن..خیلی از مشکلات و طلاق و غیره وذلک نبود:)

     

    به اندازه بود باید نمود..

    خجالت نبرد آنکه ننمود و بود

     

    واین چندخط برای سال96

    خدایا من خودم را به تو میسپارم!

    کار دستانم؛

    گامهای پاهایم؛

    کلمات زبانم؛

    جهت نگاهم؛

    افکار ذهنم و بینش قلبم را..

    به تو میسپارم؛

    باشد که اراده تو جاری شود درمن..


    احتمالا این آخرین پست من در سال95 آخرین پست ثبت شده توسط خودم تا بعد از کنکور:)

    +اینم از آهنگای مورد علاقه قدیمیمه:)


    آهاااااااااااااااان داشت یادم میرفت!این صفحه عیدانه رو حتما ببینید لطفا:)

    وبه بقیه دوستان و خانوادتون هم پیشنهاد بدید و اطلاع رسانی کنید اگر ممکنه:)




    دریافت

    یاعلی:)

     

  • ۷ پسندیدم:)
  • ۱۴ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • شنبه ۲۸ اسفند ۹۵

    چالش زبان مادری



     

  • ۹ پسندیدم:)
  • ۲۳ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • شنبه ۷ اسفند ۹۵

    دست نوشته

     

  • ۵ پسندیدم:)
  • ۱۲ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • چهارشنبه ۴ اسفند ۹۵

    دلبستگی های زمینی



    میدانی بعضی زخم ها را نمیتوان مرهمی گذاشت..

    آنقدرعمیقند که عفونت تا استخوان رسیده..

    نه میتوان قطع کرد و دل برید..و نه همیشه درد را تاب آورد..

    فقط باید سوخت و ساخت تا آخرین نفس..

    بعضی حس ها مثل یک درخت ریشه دارند در وجودت..

    هرچه بیشتربگذرد بیشتر دلبسته و مبتلا میشوی به ریشه هایی که همه وجودت را فرا گرفته اند..

    اصلا آدمی هیچ..

    سنگی را تصور کن که درختی روی آن رشد کند..حتی اگر فرورفتن ریشه ها دروجودش خردش نکند..

    روزی که قرار باشد درخت را از ریشه بکنی سنگ از هم میپاشد..

    واگر روزی درخت احساسی دروجودت ریشه کرد..

    اگر از هجوم این دریای احساس کم نیاوردی..

    نگذار درختت بمیرد..

    زمین و زمان را به هم بزن اما نگذار..

    چون روزی که مجبورشوی درخت چندساله ات را ریشه کن کنی..از هم میپاشی..

    واگر ریشه های درخت مرده ای که دیگر برای تو نیست در وجودتباقی ماند ..

    ریشه های پوسیده اش..

    کم کم از پا درت می آورد..

    واین اگر ها و اگر ها همان قانون دردناک دلبستگی های زمینیست..


    +مدت هاست که حس و حال دلنوشته نیست..

    مگر اینکه موقع دردودل با دوستی برای توصیف حسی یا وصف بعضی ساعت ها که میگذرند..

    تشبیهی استفاده کنم که بعد کمی پرو بالش بدم بزارمش به عنوان دست نوشته:)

  • ۶ پسندیدم:)
  • ۱۱ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • شنبه ۳۰ بهمن ۹۵

    روزنوشت


    1

    اگه میخواید فیوز مغزتون بپره و تمام تارهای عصبیتون بهم پیچ بخوره!

    باخودتون شطرنج دونفره بازی کنید:|

    اونوقت معنی ارورserver not foundمیفهمید:|

     

    2

    هفته پیش رفتم باشگاه نمیدونم چیکار کردم کمرم نابود شده..

    شدم شبیه این پیرزن پیرمردا که14معصوم اسم میبرن تا پا میشن:|

    البته بخاطر بدنشستن پشت میزم میشه چون ازصبح تا شب پشت میزم فقط شبا جمعش میکنم پتو زیرپامو صاف میکنم روش میخوابم تا صبح بعد:|

     

    3

    دخترهمسایمون از من بچه تره ولی هیکلن دوبرابر!بعد من هروقت حالم خوب نیست سردردم میاد میگه توچطوری هنوز زنده ای؟:|

    جالبیش اینه ۴فصل سالو واکسن میزنن هرچیزی نمیخورن اما ۳فصل و۳ماه سال سرماخوردن ماهی۲/۳بارم بیمارستانن:|

    اونوقت گوش شیطون کر من نهایت یه باربیمارستانی شدم..دوبارم اورژانس..

    جریان بیمارستان هم  این بود که چهاردبستان بودم با قرمه سبزی کتف راستم سوخت..

    من اونجا گریه میکردم زنه میگفت بازم قرمه سبزی میخوری؟

    ومن با گریهمعلومه که  آره...

    دراین حد شکمو بودم :|


    +بعضی کابوسا چقدر کابوسن:|



     

  • ۹ پسندیدم:)
  • ۱۲ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • پنجشنبه ۲۸ بهمن ۹۵