1

سرکلاس بودیم جلسات آخر بود..متون ادبی کهن,ازون بودندی رفتنندی آمدندی..خلاصه هرکی میخوند همه میخندیدیم..

یکی از دخترا داشت اسرارالتوحید میخوند رسید به این جمله:گفت فلان کس در هوا میپرد

آقای ر:استاد این ساقیش خوب بوده!

استاد:آقای ر ادامه متن روشما بخونید

_استاد من؟؟:|

+بله 

_استاد ماخیلی سوتی میدیما مطمینید؟:)))

+بله

لختی گذشت:دی

همه بچه ها زیر میز بودن فقط:))

_استاد مطمئن؟؟؟بخونم هنوز؟؟

+بله ادامه بدید

آقای ر باصدای آروم:مرگ ادامه بدید مردیکه گوریل انگوری

جمله دانشجویان:))

_خب هان اینجا بودم..آورده اند روزی شیخ قُدس الله..

*داداش اونی که میگی روح الله که اسمه:))این قَدَس الله

_ااا؟:))))

استاد درحال خنده:آقای ر خیلی ممنون برای شما کافیه


2

از دانشگاه اومدیم تاکسی بگیریم یه دخترپسر نشسته بودن..

ازش خواهش کردیم پیاده شه جلو بشینه تا خانوما عقب بشینن..پررو پررو گفت نه:|

حتی جاشو با دختره عوض نکرد که حداقل دختره کنار من بشینه:|

همشم هار هارمیخندیدن..من صندلی پشت راننده بودم دوستم جلو کنار راننده

یهو یه فکر شیطانی به سرم زد:دی

پیامک دادم!

+ببین زنگ میزنم بهت رد میدی ولی شروع میکنی با تلفن صحبت کردن انگار پشت خط کسی هست که اونم منم:دی

_سمیرافک میکنن خلیم میگن تو تاکسی نشستن باهم تلفنی حرف میزنن

+ازین بووقا که خل تر نیستیم,ضایع بازی درنیاریا..

(صدای زنگ گوشی)

_الو سلام خوبی؟

+سلام خوبم چطوری چه خبر؟؟

_سلامتی...راستی سمیراااااا(جییغ)

یعنی دوستم ازخودم مغلطه تر:)))(املام خوب نیست:|)

+هااااان چی شده؟؟

۵دقیقه بعد

_اره باباحوصلمو سربردن

+راست میگیا منم مثه تو

عاقا یک سکوتی توماشین شده بود دخترپسره علنا لال بودن:)))

 یعنی از تاکسی که پیاده شدیم به حدی خندیدیم که دیگه تعادل نداشتیم راه بریم

محض حفظ آبره یه۵دقیقه سرمونو چسبونده بودیم به دیوار یه دستمون به دیوارپس نیوفتیم یکیم جلو صورتمون میخندیدیم:))