1
رفتم نامه بگیرم برای مشهد!
خانومه میگه:زنگ زدی؟
+بله
-هماهنگ کردی
+بله
بایه لحن شیطون گفت:چی گفتی؟؟
:|بعدم زد زیر خنده با کناریش!
تاریخارو اوکی کرد و شعبه کانون و..
پرسید:شماره زبان آموزی؟
من با همون لحن شیطون:ندارم الان!
-چی داری؟
+نام و نام خانوادگی^_^
هیچی دیگه جلو همونا که خندید مجبورشد بگرده شماره زبان آموزی یا کد ملیمو پیدا کنه!ولی من حفظشون بودم^_^
2
ما رمضونه یادی بکنیم ازون پسر24/25ساله ای که آزمون استخدامی(تکنسین اتاق عمل)
بیمارستان اینجا سوره یاسین و آوردن گفتن بخونه..خوند:
بِسمِ اللهِ الرحمن ارحیم یِس(yes):|
گفتن دوبار بخون:|
آقابا شک و دقت فراوان گفت:بـــــِسمِ اللهِ الرحـــمن الرحـــیم؟؟
-بله!ادامه بدید
+یِس(yes)
:|
3
دیروز در جمع دوتا خاله کوچیکه بودیم..یهو خاله آخریه گفت همه رفتن فقط تو موندیا!
اون یکی خاله:راست میگه تو چرا نمیری سر خونه زندگیت هان؟؟؟
منو میگید یه لحظه فکر کردم چقد دیر شده از وقت ازدواجم:|
بعد یه حساب سر انگشتی کردم دیدم پسر که10/15 تایی جلومه!دخترم5/6تا!
کلا یه وقتایی گیر میدن به آدم استرس وارد میکنن:|
+دوشنبه داریم میریم مشهد!اونم نه یه هفته10روزا:|20 روز حدودا:دی
ولی من هنوز مصرم که من اوونجا مسافرم روووززه بر من مسافر وواجب نیست خانواده قبول نمیکنن:|