1
دلم میخواد یه پول زیادی گیرم بیاد(200تومن،همچین بچه ی قانعیم:|)که البته مربوط به کارتم نباشه که پولم تموم شه حیرون شم...خلاصه داشتم میگفتم..گیرم بیاد برم کتاب بخرم..
البته این چندکتاب نخوندمم بخونم..
یک احساس دین شدیدی دارم..بخونم، تموم شن حس میکنم میتونم نفس بکشم:|
که 2تاشم کادوی وارانه:|خدایای دراین تعطیلات در خواندن کتاب ها مرا یاری و پول خرید کتاب های بعدی را عنایت کن..
اوف اصن چه لذتی داره برم شهر کتاب کتاب بغل کنم عین مجنونا بانیش باز بدون نگرانی از بی پولی بیام گامپ بزارم بزارم رو میز نفسمو بدم بیرون با خنده بگم:
ههههههههههه،حساب کنید^_^
3
فاطمه تعریف میکرد تو خیابون به خانم جلو مامانشو گرفته و خواستگاریش کرده..
داشتم میکفتم اگه برا من پیش بیاد چه عکس العملی خواهیم داشت و...
یه نیم ساعت گذشت دیدم یه خانم خوش برو رو خیلی وقته نگامون میکنه گفتم آهان دیدی خودشه:دی
کم کم نزدیک شد و نزدیک و به مامانم گفت ببخشید خانم!
داشتم کم کم ژست خانم خجالت و حیا میگرفتم منتهی با نیش باز که گفت:
خانم ببخشید من دوتا بجه یتیم دارم و...
:|
لعنتی بهت نمیومد آخه..باجوون مردم چه کردی؟:|
4
قالی هارو پارسال به سلیقه من خریدیم..
اولش مامان نق میزد میگفت نه خوب نیستن..اما تو خونه که اومد هرکی دید عاشقشون شد..
بعد12/13سال امسال مبلارو دادیم تعمیر!گفتن مثل چوبشون گیر نمیاد تعمیرکنید حیفه!
بازم علی رغم مخالفتاشون من پارچه مبل انتخاب کردم امروز اوردنشون..همشون یه به به چه چهی میکنن!
منم راه به راه میگم من بپسندم عالی نشه؟؟😎😎
5
پیرو غارت اتاقم داشتم با داداش بحث میکردم سر موضوع اتاقم که بدون اجازه نباید برید که برداشت گفت:
ببین حرف من نیست همه میگن!بچه از18سالگی به بعد تو خونه اضافیه!همه میگنا!تازه تو دوسال اضافه ای!پس انقدر اتاقم اتقم نکن:|