1

برای بچه هایی که عازم سفر راهیان نور بودن بروشور طراحی کردم که در طول مسیر همخوانی شعر و مطالعه داشته باشن
به فاطمه میگم تا اخرین لحظه هرجا دیدی خلوت کردن دارن گریه میکنن میری این بروشورارو میکنی تو چشمشون میگی برا طراح اینا دعا کنین😂


2

داداشم مشغول یه بازی اینترنتی بود(پابجی)
رفتم گوشی بابامو ازش بگیرم داشت بازی میکرد گفت صبر کن
نگاه کردم دیدم دختره😐
گفتم دختری؟خجالت نمیکشی؟
گفت نه انقدر  خوبه تاحالا کلی مخ زدم،جون گرفتم😐😓

3

داشتم کلیپ قبل و بعد عروسای شبنم نظیف میدیدم داداشمم اومد دید
یه آن دادش دراومداز تعجب
گفت:به خدا شوهری که اینجوری گیر آدم بیاد از گوشت سگ نجس تره
😂😂😂
اصلا من برم خواستگاری همونجا دوبار با کیسه میسابمش بعد حرف میزنم😂😂


4

دوشب پیش ساعت10:30 کارام تموم شد اومدم پایین
دیدم مامانم یه کاغذ گذاشته رو اپن با این متن:دخترم لطفا ظرفارو بشور خیلی خسته ایم
ازونجایی خسته بودم به رو خودم نیوردم خوابیدم که داداشم اومد و گیر که بشور
بعد رو کاغذ نوشته بود:نشست مامان گرفت خوابید گفت به من چه
بعد اومده بود مثل همیشه بگه بیا ازخونه بندازیمش بیرون 😒
که نمیدونم چی شده بود پشیمون شده بود خط زده بود😐