۰•●کـاغـذ سفــید●•۰

You are ENOUGH!

عشق یک زن



وای از زن عاشق..

حتی گناهان و زشتی های عشقش را هم میپرستد..

در آن حد که حتی خود مرد هم نمیتواند جنایاتاش را بدان گونه که زنی عاشق برایشش تبرئه میکند..تبرئه کند..


داستایوفسکی

 

  • ۱۲ پسندیدم:)
  • ۱۵ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • جمعه ۱۲ شهریور ۹۵

    دیالوگ1


  • ۱۱ پسندیدم:)
  • ۲۱ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • دوشنبه ۸ شهریور ۹۵

    حال من



    حال بدی دارم..

    انگار چراغ جادو در دست هایت باشد..

    وبدانی

    آرزوهایت هرگز براورده نمیشوند..

    با این حال هی آرزو کنی..


    +هرچی دلم خواست نشد:)

  • ۶ پسندیدم:)
  • ۱۲ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • يكشنبه ۳۱ مرداد ۹۵

    تر ترین ها:|(بلاگر تاپ کپی شده از نسخهpro)


    پیرو باقی دوستان و به پیشنهاد بانوLady cyan



    مهربان ترین هااینجا همه مهربونن همه ها اما سه نفر ازین دوستان..من انقلابی ام و اقا معلم مهر جان  وزهرا(روزگاردو مهندس)که به من خیلی لطف داشتن:)

    دلنشین ترینبعضی پستا خیلی خیلی زیبان اما بلاگری که من همیشه پستاشونو دوست دارم واولین وبلاگی هستن که وقتی پست جدید میزارن سرمیزنم.. باریکه راه شهود..

    با اخلاق ترینمترسک و هاژمحمود

    ادیب ترینباریکه راه شهود منظورم تناسب قشنگ میان کلمات وبازی باکلماتشونه..

    رفیق ترینتقریبا همه افرادی که میشناسم اینجا..چون با بلاگای کمی درارتباطم ولی خیلی وقته میشناسمشون اما همه به نوعی خاص وعالی:)

    اما چون بحث ترین هاست این سه عزیز:) سرباز ..میم عزیز ..1بنده خدا و..

    شجاع ترین:هولدن شجاعتش در گفتن افکار و عقایدش برام همیشه جالب بوده..اینکه از چیزی ابایی نداره وحرفش ومیزنه بنظرم خیلی جالب و قابل تحسین..

    مرموزترینهاژمحمود ..(دی چون خیلی وقته میشناسمشون ولی فقط ازایشون یه اسم وبلاگ میدونم)مرد تنهای شب(شخصیت جالب ومرموزی دارن ویکی ازجذاب ترین بخش وبلاگشون داستان زندگیشونه که پیشنهاد میکنم حتما بخونید:)

    سرگرم کننده ترینطبق نظرخودشون آقا گل:دی(خصوصا با بخش تک بیت های بی مخاطب) مورد نوشته های خانومی(نمیدونستم اسمشونو چی بزارم بلاخره نوشتم مورد نوشته:|)وبیشتر پستای مترسک

    نظر خوب دهنده ترینزهرا (روزگار دو مهندس) ..هاژمحمود(اغلب حتی اگر ناراحتم باشم وقتی  نظرات ایشون رومیخونم لبخند رو لبم میاد)و من انقلابی ام



    +میخواستم قید این پست بزنم..اما چون قولشو داده بودم پاکش نکردم..فقط یه چی..خدایا اگه با خنده من به دنیا برمیخوره از اسمون بلا نازل میشه!قول میدم دیگه نخندم

    +راستی نتایجم اومد تجربی رتبم اصلا خوب نبود میشه گفت افتضاح:)احتمالا زبان انتخاب رشته کنم وتجربی بمونه برای سال بعد..چیزی که اصلا دلم نمیخواست...

  • ۱۰ پسندیدم:)
  • ۱۳ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • چهارشنبه ۲۰ مرداد ۹۵

    بهت نمیاد:/


    امروز رفتم کلاس آیین نامه

    اول کلاس..

    +اصلا بهت نمیاد۱۸سالت شده باشه:)

    _ااا منم همینو میخواستم بگم

    ×چی شده؟!

    +میگم بهش نمیاد ۱۸سالش شده باشه

    ×آره صورتت کمتر از سنت نشون میده

    من با یه لبخند ملیح خب نشون میده دیگه کاریش نمیشه کرد:)

    +اا چالم که داری:)



    پارسال باید میرفتم دنبال گواهینامه وقت نشد:/

    تاحالا چندین بار اتفاق افتاده که باورشون نشده سنمو!


    خاطره نوشت:

    _میگن بهم نمیاد۱۸سالم شده باشه:|

    +خب راست میگن دیگه کوچولویی

    _:|

  • ۷ پسندیدم:)
  • ۱۹ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • سه شنبه ۲۹ تیر ۹۵

    نورعلی نور

    هرروز صبح ساعت۸دیگه بیداربودم امروز هرکار کردم نتونستم پاشم سرم درد میکرد سرگیجه داشتم

    شب قبلشم سرفه شدید پیش بینیم یه مریضی اساسی بود..

    سحرم که پاشده بودبا اینکه زیرپتو بودم لرز داشتم 

    ساعت۱۰به زور پاشدم خودمو مشغول کارا کردم سردرد فراموشم شه..

    خونرو تمیز کردم گردگیری ظرفارو شستم وناهارو گذاشتم نگام افتاد به گاز که کثیفه یکم

    گفتم تمیزش کنم دستمال افتاده بود رو زمین خم شدم برش داشتم اومدم بالا..وصدای کوبیده شدن به یه فلز...

    با یه ناله همه جا یه لحظه سیاه شد سرمو محکم گرفتم خودمو رسوندم به گوشیم و بعدم مبل..

    نورعلی نور..

    خون میاد اما کمه فک کنم درحد خراشه..

    زنگ زدم یکی بیاد ببینه سرم چطوره..

    اما خب هنوز کسی نیومده..فک کنم خیلی طبیعی گفتم کسی جدی نگرفت:-(

    چشام سیاهی نمیره اما سرم داره میترکه وتا داخل چشمام درد میکنه..از اول صبح اینه وضعم خدا شبشو به خیر بگذرونه..

    بادمجون بم آفت نداره ولی اگه مردم حلال کنید:|

  • ۳ پسندیدم:)
  • ۱۰ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • يكشنبه ۲۷ تیر ۹۵

    محتاج یک واژه



    در هیاهوی روزهای تلخ وتنهایی..

    میان گلایه های بغض آلود..

    دونفر را جاگذاشته ام..

    این روزها عجیب دلتنگ این دو گمشده هستم..

    خدایا دلتنگم..

    دلتنگ خودم و خودت..

    میشود دوباره ما را به من بازگردانی؟؟

    دلم محتاج یک واژه است..

    ایمان..

    ایمان!



    +خدایا دوباره وجودم را سرشار از خودت می کنی؟؟؟برای قوی بودن فقط تورا لازم دارم...

    خاطره نوشت:راست میگفتی این من من سابق نیست:)



  • ۱۱ پسندیدم:)
  • ۱۰ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • يكشنبه ۶ تیر ۹۵