۰•●کـاغـذ سفــید●•۰

You are ENOUGH!

۱۱۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دخترک» ثبت شده است

من اگر نیکم و گر بد،تو برو خود را باش!

1

اومد تا موهاشو برا تولد درست کنم..

چشمش افتاد به عکس 4/5سالگیم...گفت اون موقع ها همه انقدر دوست داشتن

هیچی نگفتم خودش به حرف خودش ایراد گرفت،اون موقع ها..الان هستی اون موقع ها بیشتر.اهمیت ندادم

(توی یه بازه ی زمانی به دنیا اومدم که بدجور توچشم وعزیز بودم)

گوشیمو برداشت عکسامو نکاه کرد

_من یبار ندیدم تو از ته دل بخندی

+چی؟

_میگم ندیدم از ته دل بخندی،فقط درحد لبخند،افسرده ای انگار!

+نه اتفاقا خیلیم خوبم،اره عموما همه جا میگن یه دختر آرومی که فقط لبخند میزنی

_آره دقیقا میخواستم همینو بگم،درسکوت با یه لبخند همیشگی


2

امروز فقط متلک و گوش و کنایه های آبدار شنیدم!

آستانه صبرم تا کجاست نمیدونم!:)ناراحت نیستم اما دلم میخواد بشورم افتاب کنم چندتاشونو حداقل تا دیگه وقتی ازشون نظر نخواستن دخالت بیجا نکنن

مامان میگه دنیای آدم بزرگا همینه اهمیت نده ولی تو اخلاقات خیلی تنده..خیلی رک و تند حرف میزنی این بده!

میگم:دست خودم نیست،به خدا من این نبودم اما وقتی دورم یه مشت بیشعوره که مهربون باشی میخوان هرغلطی بکنن و هر نظری بدن تو زندگیت اخلاقم این میشه!والا کیو دیدی که خوب باشه و من بد برخوردکنم؟

هرچند که میدونم تند رفتارم،با بعضیا که لیاقتشون همینه!ولی خب برا خودمم سخت میشه،میدونم


3

مربی آرایشگاهم آدم رک و قاطعیه و اصلا اهل رو دادن به احدی نیست،بچه هایی که باهاش کار کردن میدونن اما این سری توی پیام برا مادرم نوشته بود که بهتون تبریک میگم بابت داشتن دختری مثل سمیرا،شما مادر نمونه ای هستین

مربی باشگاهمم همین نظر بهم داره،میدونم بهم اعتماد داره

اولش خیلی خوشم اومد دروغ چرا،اما بعدش یاد آدما و رسمشون افتادم هیچ حسی نداشتم


4

قوی باشین،وقتتونو قدر بدونین!برای خودتون و مادر و پدرتون وقت بزارید،فقط به همین دونفر بها بدید،حتی اگه زور گفتن،انقدر بهشون بدهکاریم که همه عمرم زور بگن بهمون و خدمت کنیم بهشون کمه!اینو دیروز فهمیدم

وحالم از خودم بهم خورد،ازینکه این همه بدهکارم بهشونو با این حال کمک نمیدم همه جوره!

قوی باشین واسه ی خودتون کسی بشید،تنها کسی که زمین بخورین زمین میخورن و بالا برین بالا میرن از شادی مادر و پدرن،بقیه فقط منتظرن بهونه بدید بهشون دهن باز کنن!


5

سرمون به زندگی خودمون باشه،تو زندگی بقیه سرک نکشیم،نظرم ندیم تا ازمون نظر نخواستن!

  • ۱۷ پسندیدم:)
  • ۱۷ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • دوشنبه ۱۸ تیر ۹۷

    وای بر وقتی

     

    شب خودش پر میکند بغض گلویم بی سبب

    وای بر وقتی که غم هم پا به پایش میدود

     

    بشنوید:)



    دریافت 

     

     

  • ۹ پسندیدم:)
  • ۸ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • يكشنبه ۱۷ تیر ۹۷

    روزنوشت



    1
    دیروز رفته بودم آرایشگاه سرگیجه داشتم و معدم به شدت میسوخت
    یکی از بچه ها پرسید روزه ای؟
    گفتم اره دیگه از نیمه ماه به بعد ادم مثل ماشین به روغن سوزی میوفته:|
    _واقعا ..حالا عید چندشنبه است؟
    +فردا عید فطره،فردا.دیگه تموم من نمیتونم،عیدتونم پیشاپیش مبارک:|

    2
    بابا یه عبا داره براخودش گاهی میخواد خلوت کنه و نماز بخونه میپوشه(میپوشنش دیگه؟:|)
    بابا به مامان: عبای منو بیار
    مامان به بابا:تصور کن بریم مشهد برای این اقای ر عبا بخریم
    داداش:اصلا اینارو از کجا میخرن؟
    من:لوازم آخوند فروشی
    داداش:نه لوازم یدکی آخوندها:))
    دوستان طلبه بیان برای ما عزیزین جسارت نشه:دی


    3
    27ام دوتا امتحان به شدت سخت و سنگین دارم.در حدی که تا شنبه که امتحان اولم بود وحشتناک استرس اینارو داشتم
    حالا از فردای شنبه درس خوندن تعطیل:|
    از صبحم داشتم عین چی تو خونه کار میکردم و تمیزکاری،دراین حد:|


  • ۷ پسندیدم:)
  • ۱۸ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • دوشنبه ۲۱ خرداد ۹۷

    روزنوشت+گودزیلاها


    1
    این بازی های ایرانی که سبک قدیمی دارن،در عین بامزگی گند میزنن به تربیت بچه ها:|
    دیروز با دختر خاله(2سالشه)رفتیم توی روستا دور دور:دی بعد که پیاده شدیم بریم خونه مادر بزرگ بهش گفتم دمت گرم بزن قدش!اونم خندید و گفت دمت گریس:|
    :||گوشامو باور نداشتم

    2
    در ادامه همون دور دور رسیدیم به یه دامپروری که یه جوون داشت یه مقدار علف و.. میریخت رو سقف اون محیطشون که دختر خاله گفت:دایه چیکا میکنه(ر رو ی میگه)
    منکه واقعا نفهمیدم گفتم نمیدونم
    گفت:داره مییزه خشک بشن بده ببییا بخوین:|
    بچه فهمید من نه:|


    3
    رفتیم دوشب پیش خونه خاله بزرگم همه بودن خیلی شلوغ بود،پسرخالم یه پسر3/4ساله خیلی شر داره!
    یهو حسش گرفت پذیرایی کنه کارد اره ای برداشت پرت کرد تو بغل من:|
    منم اروم گفتم:سگ تو روحت!
    یهو بچه وسط جمع بلند گفت:سگ توله خودتی
    یهو خیل عظیمی از نگاها چرخید رومن:|
    مونده بودم کجا برم محو شم کسی نبینه:|


    4
    وب یکی از دوستان بحث اسم و معنیش بود که من به یه چیزی رسیدم جالب بود
    سَمیرا (به سانسکریت: समीरा)، (به فارسی: سمیرا)، (به انگلیسی: Samira)، نام زنانه‌ای با دو ریشه فارسی و سانسکریت. در فارسی(سمیرا‎) به معنی الهه عشق است. در سانسکریت به معنی باد یا نسیم ملایم خنک در روز داغ تابستان است. در اصل نامی است که قلمبر دزفول به ایران آورد. «سمیرا» بخش نخست نام «سمیرامیس» است. نام سمیرامیس شکل یونانی‌شده نام آکادی «سَمّور-آمات» است که معنی «هدیه دریا» می‌دهد. او یک شاه دخت ایرانی و ملکه جنگجوی بابل باستان بود. بیشتر مردم به نادرست ریشه‌اش را عربی می‌دانند. به نظر می‌آید سمیرا عربی است. اما در کشورهای عربی چنین نامی وجود ندارد. عرب‌ها نام سَمیرة دارند نه سَمیرا. سمیرا در این چهار دهه اخیر بر سر زبان افتاده است. سَمیر در فارسی افسانه گوی شب است و سمیرا به معنی دختر افسانه گو در شب است. دختری که شبها افسانه می‌گوید


  • ۹ پسندیدم:)
  • ۲۹ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • جمعه ۱۸ خرداد ۹۷

    روزنوشت


    1
    چندوقت پیش یک ریکوإست اومد برای پیج شخصیم به اسم زهرا.پ فامیلشو که خوندم گفتم اا اینکه همون پ خودمونه و اکسپت کردم،چیزی نگذشت که پست گذاشت بچه هام،منکه فکم افتاده بود پایین
    رفتم دایرکت نوشتم:آقا مگه تو زهرا.پ نیستی؟تو بچه داری؟بعد یکم محاسبه کردم از زمان کنکور دیدم نه نمیشه.از دوستمم پرسیدم جریان گفتم گفت خااک این خواهرشه دندون پزشکه!رفتم نوشتم:اهان شما خواهرشی میگم هرچی حساب میکنم ممکن نیست😁
    دیروز داشتم با خودم فکر میکردم یهو یادم اومد این پ اصلا اسمش زهرا نبود که الهه بود:|


    2
    یه بنده خدایی از آشناهامون هفته پیش براش خواستگار اومد و بله هم دادن شب باباش گفت میخوای شماره پسرروبدم بزنی توگوشیت؟که گفت نه دوست ندارم تا وقتی محرم نشدیم باهاش ارتباط داشته باشم!
    من که از همه چیش خبر داشتم ابرویی بالا انداختم که خواهرش یهو وسط جمع برداشت گفت:نه که تو خیلیم اعتقاد داری به این چیزا!
    منو میگیدا مرده بودم از خنده!


    3
    فردا شبش نامزدش اومدخیلی مودبانه گفت شمارمو میگم بزنید داشته باشید،پسره داشت میگفت اینم گوشی دستش
    هنوز پسره داشت شمارشو میداد این میس انداخت رو گوشیش😂😁یه وضعی بود نمیدونید


    4
    اومدیم طبقه پایین که یک اتاق کمه،داداش بخاطر اینکه اتاق پایین شش دانگ برا خودش باشه،یک ماهه داره به خانواده میگه:بالاخره که چی باید عروسش کنید دیگه!جا کمه بدین به یکی از همینا بره دیگه:|
    ادم فروش بوووق!
    هیچی دیگه میرم بالا تو اتاقم لباس عوض میکنم کتابی چیزی میارم پایین یک گوشه پذیرایی اتراق میکنم،شبم همونجا درو پنجره رو باز میکنم در هووای خنک بهاری میخوابم:|خیلیم عالی،من که دوست دارم-_-

  • ۱۵ پسندیدم:)
  • ۲۸ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • شنبه ۱۲ خرداد ۹۷

    برای،خودم


    عمیق تر دختر..
    بگذار تا با هر نفس سوزش دردناک قلبت در تارو پودت رخنه کند
    آنوقت تمام میراث دلت را با آه رها کن..
    دیگر حتی خبری ازآن دخترک خوش خیالی نیست که گمان میکرد کسی خواهد بود که مرهم شانه های بینوای تنهاییست..
    دست نوازشی خواهد بود..
    که بی منت مهربانی ها را نثار دل بی ریایت میکند..
    همدمی که قدر قلب پاکت را میداند..
    میدانی گاهی گمان میکنم خالقم مرا اشتباهی درمیان این آدم ها آفرید..
    من زاده ی حس پاکی بودم..
    در میان جمعی که جز منفعت خود هیچ نمیفهمیدند..
    میراث حس پاکی که جز اشک و چشم هایی به خون نشسته‌ برایش  بیانی نبود..
    دیگر ولی اشکی هم نیست..
    اصلا انگار ازان دخترک هیچ نمانده..
    مچاله ی خاطراتیست که میگوید دلکم آخر و اول همه تنهاییست...روی پر تنهایی خویش بمیر..
    دیگر ای روح بی هم نفس آزرده!
    بعد ازین مشت بی رحمی این خلق به قلبت کوبید..
    در دلت زمزمه کن کاش میشد که گهی هم کر بود
    لبخند بزن رو به سمت دلت دلسوز بگو
    کاش میشد که کمی،گاه کمی هم میمرد..


    27.2.97

    +دست نوشته

  • ۱۸ پسندیدم:)
    • بهارنارنج :)
    • پنجشنبه ۲۷ ارديبهشت ۹۷

    مرا خراب مپسند بسازم


    مظلومانه تر از همیشه ذره ذره وجودم را دوباره میکاوم چنگ میزنم در آغوش میکشم..

    و با نفس های بریده به سمتت می آورم..

     ببین مرا که جان قدم برداشتنم نیست..

    مثلا به سمتم بیا خودت گفتی صدایم کن تا استجابتت کنم..

    بعد دست های دراز شده ام را ببین..

    از چشم هایم بخوان چقدر شکسته ام..بخوان چقدر خسته ام 

    مرا بساز وجودم را پاک کن از این همه خونابه زخم

    خدایا "مرا خراب مپسند بسازم"



    +کاش یکی بود که میفهمید..که وقتی بهم ریختم کم کم بدون اینکه متوجه شم حالم خراب میشه میفهمید دستامو محکم میگرفت تو دستاش تا به خودم بیام آروم شم..

    +عکس خودمانیم..دانشگاه


  • ۱۶ پسندیدم:)
  • ۱۵ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • يكشنبه ۹ ارديبهشت ۹۷

    تاسف نداره خدایی؟؟؟


    رفتیم جنوب مسافرت3روز..

    سه چیز دیدم خیلی ناراحتم کرد،یعنی به شعور ورگ وطن پرستی و غیرتم برخورد

    1تمام اجناس به بنجل ترین و گرون ترین حد ممکن رسیده بودن..دقیقا مردم بوق فرض کردن!(گرچه عموما نشون دادن...)

    خانم اومده بود میگفت به خدا دیشب اومدم قیمت کردم الان24ساعت نگذشته10 تومن گرون شده!

    2یه پاساژ بود مال چینی ها اومدیم بریم ببینیم چجوریه جلومونو گرفتن،گفتن وسایلتونو بزارید توکمد بی وسیله برید

    انقدر عصبانی شدم انقدر عصبانی شدم..گفتم گمشید بابا(البته بلند نه)هممون گفتیم هه و برگشتیم..

    توهین ازین بالاترکه توی مملکت خودت کاسبی کنن بعد برچسب دزدی بزنن..

    ناگفته نماند به همه اونایی که عین بوق وسایل تحویل دادن رفتن تو دلم گفتم خاک ...!

    حقش بود همه همینکارو میکردن!همینکارارو کردیم اینا برامون دست گرفتن کو غیرت؟!

    3بلیط هواپیما تهران کیش یا تهران قشم الان خیلی گرون شدن..خیلی!چرا چون میدونن مردم کارشون گیره تقاضا زیاده!یا مجبورن!عین ظلم و بی انصافی ازون طرف برگشتن مسافر که نیست زیاد!

    شوهر دختر عمم گفت بلیط قشم تهران دیشب15هزار تومن بود!

    باورمون نشد گفتیم بروبابا،رفتیم سایت چک کردیم دیدیم بله20هزار تومنه!این اوج تاسف!ادم متاسف میشه همه فکر منافع خودشونن نه مملکت و مردم..

  • ۱۱ پسندیدم:)
  • ۱۸ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • جمعه ۳ فروردين ۹۷

    روزنوشت


    1
    من و داداشم وقتی قرار باشه باهم غذا بخوریم قطعا دعوامون میشه..که این دو حالت داره!
    یا غذا کمه و من دعوا راه میندازم که مثل آدم بخور:|کوچیک کوچیک یه جا نبلع منم هستم!و دعوامون میشه
    یاغذا زیاده من سیر میشم پامیشم برم داداشم میگیرتم میگه نامرد نباش بمون باهم تمومش کنیم و دعوامون میشه:| 


    2
    مردم انقدردرگیرن این روزا طرف اومد از تاکسی پیاده شه به راننده گفت به سلامت
    من:|
    کرایه داد،گفت خیلی ممنون
    من:|
    راننده:مبارکت باشه:|
    من:|


    3

    برای سومین بار از تاکسی پیاده شدم و یادم رفته کرایه بدم!
    حتی مورد  داشتیم کرایه اوردم بیرون گرفتم دستم ولی یادم رفته بدم:|
    خیلی داغونه اوضاعم:|


    4

    داشتیم با بچه ها حرف میزدیم دوستم گفت من موجودیم زیر300تومن باشه بیرون نمیرم اعتماد به نفس ندارم!
    اونوقت من تو کل زندگیم کارتم چندبار فقط موجودی 300دیده که اونم موقع پرداخت شهریه بوده که به سرعت اومدن رفته!
    بعد من با موجودی14هزارتومن که 5تومنش غیرقابل برداشته و حدود5تومن پول دستی میرم بیرون با دوستام!
    تازه دوست دارم چیزی میخوریم واسه اونارم حساب کنم!
    وجوری برمیگردم که آخرین پول کیف پولمو میدم به تاکسی(البته ادم ولخرجی نیستم!)
    خیلیم خوشحال و شادو خنداندم:|
    واقعا مردم چقدر اعتماد به نفسشون ضعیفه هان:|

  • ۱۴ پسندیدم:)
  • ۱۸ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • يكشنبه ۲۷ اسفند ۹۶

    دریا باش


    بیا تا برکه های حقیر دغدغه ها را دریا کنیم ای دوست،
    چرا که هیچ دریایی،هرگز،از هیچ توفانی نهراسیده است..
    و هیچ توفانی،هرگز،دریایی را غرق نکرده است


    +باجوش های مجلسی خود در نزدیکی عید چه کنیم؟واگر زخمشون کرده باشیم:|(پیرو پست قبل)


  • ۱۲ پسندیدم:)
  • ۱۷ ديدگاه
    • بهارنارنج :)
    • جمعه ۲۵ اسفند ۹۶